• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

متوسط داستان کوتاه شنل قرمزی | زهرا صالحی(تابان) مترجم انجمن یک رمان

Taban_Art

معلم برتر انجمن + گوینده انجمن
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
18/8/20
ارسالی‌ها
1,625
پسندها
17,496
امتیازها
39,073
مدال‌ها
40
سطح
27
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام داستان: 빨간 모자
نام ترجمه شده: شنل قرمزی
ژانر: ترسناک، عاشقانه
مترجم: زهرا صالحی(تابان)
خلاصه: داستان درباره‌ی دختری به اسم شنل قرمزیه که روزی از روزها … .



모자 : در فرهنگ زبان کره‌ای داستان شنل قرمزی در واقع به صورت«کلاه قرمزی» شناخته شده. چرا که ترکیب «빨간 모자» که اسم داستان هست، 모자 به معنی کلاه هست. اما از آنجایی که عمومیت فارسی زبانان به شنیدن کلاه قرمزی با این داستان خیلی عادت ندارند، و همچنین به علت شبیه بودن ترکیب «کلاه قرمزی» با فیلمی کودکانه‌ای دیگر در ایران، لذا به جای کلاه از همان واژه‌ی شنل استفاده شده است.
 
آخرین ویرایش
امضا : Taban_Art

Taban_Art

معلم برتر انجمن + گوینده انجمن
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
18/8/20
ارسالی‌ها
1,625
پسندها
17,496
امتیازها
39,073
مدال‌ها
40
سطح
27
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
IMG_3606.jpeg
در روزگار قدیم، در یک خانه‌ی کوچک، کنار یک جنگلِ روستایی، دختر کوچولوی زیبا و کوچکی زندگی می‌کرد. او محبوبِ همه‌ی مردم و اهالی روستا بود و هر روزش را با شادی سپری می‌کرد.
یک روز دخترکوچولو، به مناسبت تولدش، هدیه‌های زیادی گرفت.
از بین همه‌ی هدیه‌ها، شنل قرمزی که مادربزرگش برایش دوخته بود، بیشتر از همه دلش را برد.
با خوشحالی گفت:
- وای، چقدر قشنگه! مادربزرگ، ممنونم!
دخترک شنل قرمز را سرش گذاشت و در حالی که آوازی را زمزمه می‌کرد، از خانه بیرون رفت.
 
آخرین ویرایش
امضا : Taban_Art
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *RaHa._

Taban_Art

معلم برتر انجمن + گوینده انجمن
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
18/8/20
ارسالی‌ها
1,625
پسندها
17,496
امتیازها
39,073
مدال‌ها
40
سطح
27
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
IMG_3701.jpeg
 
امضا : Taban_Art

موضوعات مشابه

عقب
بالا