• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته نجوای پنهان | به قلم سونیا

  • نویسنده موضوع قاتل
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 19
  • بازدیدها 110
  • کاربران تگ شده هیچ

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1

به نام سکوتی که فریاد می‌زند
اثر: نجوای پنهان
به قلم: SONIYA_RPR
ژانر: مذهبی

دیباچه:
در دلِ شب‌هایی که ستاره‌ها از شرمِ غیبت خاموش می‌شوند، واژه‌ها به سجده می‌افتند تا از کسی بگویند که هست، بی‌آن‌که دیده شود. اینجا زمزمه‌ی قلب‌هایی‌ست که در سایه‌سارِ نیامدن، به نورِ آمدن ایمان دارند.
در خلوت شب‌های بی‌قراری،
دلی به یاد تو می‌تپد،
ای غایب از نظر،

حاضر در قلب‌ها.
 
امضا : قاتل
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Ftm.gh

Ftm.gh

مدیر تالار ادبیات + نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
29/12/20
ارسالی‌ها
520
پسندها
2,069
امتیازها
12,573
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
11
 
  • مدیر
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
a42826_24585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***

قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ftm.gh

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
در سرزمینی که زمان از تپش ایستاده، صدایی از دور می‌آید؛ نه از جنس باد، نه از جنس خاک. او هست، اما نیست؛ می‌آید، اما دیر. قصه‌ی کسی‌ست که در نبودش، بودن معنا می‌گیرد.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
تو را ندیده‌ام، اما دیده‌ام در خواب‌های بی‌مرز.
هر شب، ردّی از تو در آسمان می‌کشم، با انگشتِ دعا.
تو را در دلِ اشک‌هایم حس کرده‌ام، بی‌تماس و بی‌صدا.
هر تپش، طنینِ نام توست در تالارِ سینه‌ام.

تو را در سایه‌سارِ نیامدن پرستیده‌ام، با نورِ یقین.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
تو را در آینه‌ی غیبت دیدم، با چشمانی از حضور.
هر لحظه، تو را از نو نوشتم، با جوهرِ انتظار.
تو را در دلِ خاک کاشتم، و از آسمان باران خواستم.
با هر آه، تو را به جهان نزدیک‌تر کردم.

تو را در دلِ نبودنت بیشتر یافتم.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
تو را در صدای اذان شنیدم، زمزمه‌ای از دور.
هر واژه، پلی بود به سوی تو و هر سکوت، پرتگاهی از من.
تو را در دلِ دعاهایم پیچیدم، تا از گزندِ فراموشی در امان باشی.
با هر شب، تو را از نو خواستم، بی‌پاسخ و بی‌پایان.
تو را در گهواره‌ی امید خواباندم، تا بیدار شوی با ظهور.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
تو را در دلِ شعرها جا دادم، تا جاودانه شوی.
هر بیت، نغمه‌ای بود از تو، در کوچه‌های ذهنم.
تو را در آغو*شِ نبودنت حس کردم، پررنگ‌تر از بودن.
با هر تپش، تو را به زندگی بخشیدم.
تو را در سایه‌سارِ نیامدن خواباندم، تا جهان بلرزد.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
تو را در دلِ شب‌های بی‌پنجره دیدم، با نوری از درون.
هر ستاره، نشانی بود از تو، گم‌شده در آسمانم.
تو را در آغو*شِ واژه‌ها بو*سیدم، بی‌ل*ب و بی‌مرز.
با هر سکوت، تو را فریاد زدم، تا جهان بشنود.
تو را در دلِ اشتیاق دفن کردم، و هنوز نفس می‌کشی.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
تو را در دلِ طوفان جست‌وجو کردم، با چشمانی از صبر.
هر قطره‌ی باران، نام تو را زمزمه می‌کرد بی‌صدا.
تو را در سکوتِ خاک شنیدم، با گوش‌هایی از یقین.
با هر طلوع، تو را از شب بیرون کشیدم.
تو را در دلِ نبودنت، به بودن رساندم.
 
امضا : قاتل

قاتل

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/8/25
ارسالی‌ها
20
پسندها
2
امتیازها
10
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
تو را در دلِ کوه‌ها صدا زدم، پژواکی از امید.
هر سنگ، نشانی از تو داشت، بی‌نقش و بی‌نام.
تو را در دلِ رودها نوشیدم، با عطشی از عشق.
با هر موج، تو را به ساحلِ ظهور رساندم.
تو را در دلِ نرسیدن، به وصال رساندم.
 
امضا : قاتل

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا