• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان طنین مستور | FROSTBITE کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع ANGELICA
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها بازدیدها 221
  • کاربران تگ شده هیچ

ANGELICA

ناظر ازمایشی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
17/9/25
ارسالی‌ها
56
پسندها
92
امتیازها
123
مدال‌ها
1
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
طنین مستور
نام نویسنده:
یگانه
ژانر رمان:
جنایی، معمایی، روانشناختی، تراژدی
کد رمان: 5692
ناظر: @MAEIN


خلاصه:
هر شهری سایه‌هایی دارد که هیچ‌وقت دیده نمی‌شوند. کیت مونرو، مأمور جنایی نیویورک، سال‌هاست رازی را با خود حمل می‌کند؛ رازی که می‌تواند هم آینده‌اش را نابود کند و هم راه رسیدن به حقیقت را روشن سازد. وقتی قتل‌های زنجیره‌ای مرموز شهر را در هراس فرو می‌برد، گذشته‌ی او دوباره زنده می‌شود و مرز میان عدالت، گناه و انتقام رنگ می‌بازد؛ اما حقیقت هیچ‌گاه برای همیشه در سایه نمی‌ماند…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ANGELICA

Raha~

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
24
 
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
2,216
پسندها
14,841
امتیازها
38,678
مدال‌ها
45
  • مدیرکل
  • #2
IMG_20250501_184704_079 (2) (1).jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Raha~

ANGELICA

ناظر ازمایشی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
17/9/25
ارسالی‌ها
56
پسندها
92
امتیازها
123
مدال‌ها
1
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #3
در شهری که شب‌هایش هیچ‌وقت تمام نمی‌شوند، صداهایی هست که فقط بعضی‌ها می‌شنوند.
زمزمه‌هایی در سیم‌های زنگ‌زده‌ی تلفن، در پرونده‌هایی که سال‌ها پیش خاک خوردند.
خیابان‌ها بوی باران و راز می‌دهند، و سایه‌ها انگار گذشته را از بر دارند.
عده‌ای هنوز تاوان اشتباهاتی را می‌دهند که هیچ‌کس هرگز ننوشته است.
این‌جا عدالت چهره عوض می‌کند؛ گاهی در لباس قاتل، گاهی در سکوت قربانی.
هر ردی که پاک می‌شود، ردّ تازه‌ای می‌زاید.
در پس هر اعتراف، دروغی نفس می‌کشد، آرام و پیوسته.
و در میان تمام این سکوت‌ها، کسی بیدار مانده تا صدای ناتمام گذشته را بشنود.
شبی، دوباره آن صدا برخواهد گشت.
شاید از پشت همان خط خاموش، با نامی که دیگر کسی به یاد ندارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ANGELICA

ANGELICA

ناظر ازمایشی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
17/9/25
ارسالی‌ها
56
پسندها
92
امتیازها
123
مدال‌ها
1
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #4
پارت ۱

(24 فوریه 2023 – لس‌آنجلس، ساعت ۲۳:۴۷ شب – خیابان‌های مرکزی، ناحیه جنوب غربی شهر)

باران بی‌وقفه می‌بارید. از آن مدل باران‌هایی که انگار آسمان خودش هم از کاری که روی زمین می‌گذرد خسته شده باشد. نور نئون‌ها روی آسفالت خیس کش می‌آمد، مثل رد خون روی آینه. شهر زیر لایه‌ای از بخار و دود نفس می‌کشید یا شاید هم خفه می‌شد.
من، کیت مورگان، پشت فرمان ماشین پلیس نشسته بودم، بخار از شیشه بالا می‌رفت و صدای رادیوی پلیس در پس‌زمینه می‌پیچید. لس‌آنجلس شب‌ها بوی بنزین، قهوه‌ی سرد و گناه می‌دهد. این را بعد از پانزده سال کار در بخش جنایی خوب فهمیده‌ام. هیچ صدایی توی این شهر تصادفی نیست بوق‌ها، باران، حتی سکوت. هرکدام نشونه‌ای دارن از چیزی که قراره فردا توی تیتر خبرها ببینی.
آسمون پایین اومده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ANGELICA

ANGELICA

ناظر ازمایشی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
17/9/25
ارسالی‌ها
56
پسندها
92
امتیازها
123
مدال‌ها
1
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #5
پارت ۲

***
(۲۴ فوریه ۲۰۲۳ – لس‌آنجلس، ساعت ۰۰:۱۹ – وست‌وود)
بارندگی سبک‌تر شده بود؛ اما هنوز چکه‌ها روی کاپوتِ ماشین پلیس می‌زد و نور آبی آژیر را موج‌دار می‌کرد.
وست‌وود شب‌ها آرام است؛ از آن محله‌هایی که مردم فکر می‌کنند جنایت فقط در سریال‌ها اتفاق می‌افتد. این‌جور جاها، قتل همیشه بدترین ضربه را می‌زند.
جلو خانه‌ی دوطبقه‌ی آنا برنز توقف کردم. چراغ جلوِ خانه روشن بود؛ نورش افتاده بود روی پله‌ها و باران را مثل دوخت ریز سوزن نشان می‌داد. دو مأمور جوان در ورودی منتظر بودند. معمولی، خسته، نه هیجان‌زده نه مضطرب، فقط کارشان را انجام می‌دادند.
یکی‌ از آن‌ها با تکان سر گفت:
– شب‌به‌خیر کارآگاه. تیم داخل مشغوله.
سرم را کوتاه تکان دادم.
«عادی بودنشون باعث می‌شه بیشتر حس کنم چیزی این‌جا خفه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ANGELICA
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MAEIN

ANGELICA

ناظر ازمایشی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
17/9/25
ارسالی‌ها
56
پسندها
92
امتیازها
123
مدال‌ها
1
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #6
پارت ۳

چشم‌هایش نیمه‌باز مانده بود؛ حالتی میان حیرت و خاموشی. مردمک‌ها اندازه‌ی طبیعی داشتند نه جمع‌شده، نه گشاد. سفیدی چشم ته‌مایه‌ی قرمزی خفیف داشت؛ اما نه آن‌قدر که نشانه‌ی مصرف باشد. این یعنی نه محرک‌های سنگین در کار بوده، نه آرام‌بخش‌هایی که واکنش مردمک را تغییر می‌دهند. مرگش آرام نرسیده؛ اما دارویی هم مسیرش را کوتاه نکرده.
روی میز قهوه‌خوری کنار جسد، هر چیزی انگار با عجله رها شده بود؛ اما هنوز نظم ظریفی داشت:
یک لیوان آب، نصفه‌ نوشیده، لکه‌های کوچک روی میز خشک شده بود، انگار چند ساعت قبل گذاشته شده.
یک خودکار ساده، روی کاغذ باز رها شده، نوکش کمی به سمت پایین خم شده بود.
یک دفترچه کوچک بسته، لبه‌هایش کمی تا شده؛ ولی جای هیچ نوشته باز دیده نمی‌شد.
موبایل آنا، صفحه‌اش خاموش و بدون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ANGELICA
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MAEIN

ANGELICA

ناظر ازمایشی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
17/9/25
ارسالی‌ها
56
پسندها
92
امتیازها
123
مدال‌ها
1
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #7
پارت چهارم

- همه‌ی درها قفل بوده. هیچ نشونه‌ای از ورود اجباری دیده نشده. پلیس با کلید یدکی صاحبخانه وارد شده. یعنی قاتل…یا داخل بوده، یا با اجازه وارد شده.
به دیوار نگاه کردم. قاب‌ها تراز، بدون هیچ خمیدگی یا جابه‌جایی. خانه‌ی یک خبرنگار معمولاً شلوغ و پر از نشانه‌های تحقیق بود؛ کاغذها روی میز پراکنده، لپ‌تاپ باز، یادداشت‌ها و فایل‌های نیمه‌تمام.
ولی این‌جا…هرچیز سر جای خودش بود. بیش از حد مرتب، بیش از حد بی‌روح. انگار کسی قصد داشته همه چیز را عیناً حفظ کند؛ حتی زندگی روزمره را.
- لپ‌تاپش کجاست؟
مأمور دیگری گفت:
- روی میز مطالعه بالا؛ ولی خاموش و سالمه. هنوز بررسی نکردیم.
به سمت پاکتی که گوشه‌ی میز نشیمن بود قدم برداشتم. رنگش کرم معمولی بود، بی‌هیچ علامت خاصی؛ اما لبه‌ی پایینش خاکی بود؛...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ANGELICA

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 10)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا