• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان لحظه های گمشده | masiha کاربر انجمن یک‌رمان

masiha 2654

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
15/12/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
6
امتیازها
0
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
لحظه های گمشده
نام نویسنده:
masiha
ژانر رمان:
فانتزی، کمدی، عاشقانه
کد رمان: 5738
ناظر: @Kalŏn


خلاصه:دختری پرستاره که تو شرایط سخت روز تولدش یه آرزو می‌کنه و چند ماه بعد اون آرزو برآورده میشه و دخترک به چند هزار سال قبل سفر می‌کنه برگشتنش همانا و نجات شاهزاده زخمی همانا و بعد می‌فهمه سرنوشت شاهزاده اون روز مردن بوده و باعث میشه تغییر کنه همه چیز از اون طرف یک سال باید اونجا بمونه و...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAEIN

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
2,538
پسندها
5,640
امتیازها
30,973
مدال‌ها
17
  • مدیرکل
  • #2

IMG_20250501_184704_079 (2) (1).webp
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

masiha 2654

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
15/12/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
6
امتیازها
0
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه:
گاهی سرنوشت، آرام و بی‌صدا، درست در لحظه‌ای که فکر می‌کنی زندگی‌ات به تکرار افتاده، درِ دیگری را باز می‌کند؛ دری که نه به فردا، که به قرن‌ها پیش گشوده می‌شود.
او یک پرستار بود؛ دختری از دنیای امروز، با دست‌هایی آشنا به درد، زخم و تپش‌های ناپایدار قلب. زندگی‌اش میان بوق دستگاه‌ها و شیفت‌های طولانی می‌گذشت، تا شبی که زمان تصمیم گرفت مسیرش را عوض کند. یک لحظه، یک لغزش نامرئی، و ناگهان خودش را در جهانی یافت که تاریخ در آن نفس می‌کشید.
در آن سوی زمان، شاهزاده‌ای ایستاده بود؛ مردی گرفتار تقدیری از پیش نوشته‌شده، با تاجی سنگین‌تر از آن‌چه بر سر می‌نمود. نگاهشان که به هم گره خورد، گذشته و آینده برای لحظه‌ای از حرکت ایستاد. او آمده بود تا جان‌ها را نجات دهد، اما نمی‌دانست قرار است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

masiha 2654

نو ورود
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
15/12/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
6
امتیازها
0
  • نویسنده موضوع
  • #4
پارت1
از همون لحظه‌ای که بیدار شدم، فهمیدم روزم قراره افتضاح باشه. سرویس طبق معمول دیر اومد. نیم ساعت توی سرما لرزیدم و وقتی رسید. پر بود از بچه‌های غرغرو. تازه وقتی به بیمارستان رسیدم، دیگه اعصابم خط‌خطی بود.
شیفتم؟ نمی‌دونم چطور گذشت. پر از کارای تکراری و مریضای غرزن. انگار یه فیلم هزارباره بود که هی باید پلی بشه. فقط می‌دونم تا چشم به هم زدم، ساعت نزدیک پایان شیفت بود.
راستی، یادم رفت معرفی کنم؛ من «مهرا» هستم، پرستار. نه اون پرستارای خفن توی سریالا؛ بیشتر شبیه یه آدم خسته که با زور قهوه و چای زنده‌ست.
این روزها واقعا خسته ذهنی بودم. هم از شیفتای زیادی که می‌دادم، هم عمرم که به بطالت می‌گذروندم. هیچ کاری جز خونه رفتن و سر کار رفتن انجام نمی‌دادم نهایتاً با دوستام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Kalŏn

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 8)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا