خالم اینا قبلن توی یه خونه زندگی میکردن که خیلی عجیب بود،یه دفه با شوهر خاله و خالم نشسته بودیم توی اشپزخونه یهو دیدیم ی چیز سفید از توی یکی از اتاقا رفت توی ی اتاق دیگه و اینجوری هم نبود ک فقط یکی ببینه که بگیم توهمه
و جالب اینجاست ک دقیقا توی هم.ن خونه دختر خالم که 3 سالش بود ی دوست خیالی ب اسم (آله ها) پیدا کرده بود
بعد مثلن ازش میپرسیدیم الان اله ها داره چیکار میکنه میگفت داره رو سقف راه میره یا داره پای شمارا گاز میگیره یا مثلا کنارتون نشسته و ...