- محروم
- #181
اهان سعی میکنم برام عادی بشهترس که نمیریزه فقط عادی میشه
اهان سعی میکنم برام عادی بشهترس که نمیریزه فقط عادی میشه
اهان سعی میکنم برام عادی بشهترس که نمیریزه فقط عادی میشه
باشه مررررررسیقزوین،عکسو شو تو گردشگری ایران گذاشتم،روستای پروان
والا اینطور که شما میگی عمه تون تشنج کرده:/تو همین تابستون بود که عمو اومد خونمون
شب وقتی همه وای بودن ولی من بیدار شدم..دیدم عمم بلند شد خواست اب بخوه که یه صدای تق شنیدم
مامانمو بیدار کردم وای برقا رو روشن کردیم دیدم عمم غش کرده!
اب اوردیم که بهوش بیاد یکدفعه دستاشو تو خودش جمع کرد و صورتش قرمز شد!ولی بیهوش بود و از دهنش کف میخریخت!!
با هزار بدبختی مجبورش کردیم که نفس بکشه..وقتی بهوش اومد بابام گفتچی شد؟عممگفت همیشه همینطوری غش میکنه..و دستاشو جمع میکند و نمیتونه نفس بکشه
بابام گفت برو دکتر عمم گفترفته ولی دکتر گفته مشکلی نیس!
به نظرم عمم جنی شده!!خواهرامم همینو میگن!
یعنی هر بار که غش میکنه تشنجه؟فکر نمیکنموالا اینطور که شما میگی عمه تون تشنج کرده:/
نه وقتی کف بالا میاره تشنجهیعنی هر بار که غش میکنه تشنجه؟فکر نمیکنم
عجیبه..... ولی به نظر من داری اشتباه میکنیخالم اینا قبلن توی یه خونه زندگی میکردن که خیلی عجیب بود،یه دفه با شوهر خاله و خالم نشسته بودیم توی اشپزخونه یهو دیدیم ی چیز سفید از توی یکی از اتاقا رفت توی ی اتاق دیگه و اینجوری هم نبود ک فقط یکی ببینه که بگیم توهمه
و جالب اینجاست ک دقیقا توی هم.ن خونه دختر خالم که 3 سالش بود ی دوست خیالی ب اسم (آله ها) پیدا کرده بود
بعد مثلن ازش میپرسیدیم الان اله ها داره چیکار میکنه میگفت داره رو سقف راه میره یا داره پای شمارا گاز میگیره یا مثلا کنارتون نشسته و ...