- ارسالیها
- 72
- پسندها
- 1,898
- امتیازها
- 12,773
تابستون همون سالم با دختر عمم اینا رفتیم شمال قرار شد مامانامون هفته بعدش بیان. اقا تو خونه ای که گرفته بودیم داشتیم فیلم ترسناک میدیم بعد پسر عمم خیلی دلقک بازی در میاره اومد یه لیوان انداخت زمین شکست. چند دییقه بعد یه لیوان دبگه تو اشپزخونه افتاد شکست اول فک میکردیم اونه ولی اون نبود ^_^