متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها ⊰| چند لحظه لطفا |⊱

  • نویسنده موضوع R_MāN'8
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 568
  • بازدیدها 16,747
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,558
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • #111
♥️

هیچوقت در طول رابطه ای که داشتیم به او آن "دو کلمه" را نگفتم
حالا دلیلش هرچه که بود ،
غرور یا اینکه مثلا میترسیدم در جوابش بگوید "مرسی"

اصلا این " دوکلمه"
پُشتش هزار ترس پنهان است
شاید فهماندنش آسان باشد ،
اما امان از وقتی که باید به زبانش بیاوری
و مشکل هم اینجاست تا همان لحظه ای که آن را به زبان نیاوری دلت آرام و قرار نمیگیرد .
فقط به خاطر همان ترسِ از دست دادنش ...
ولی در واقع تا نگویی اش، نداری اش که بخواهی از دستش بدهی!!
کاش به آن هایی که قلبمان برایشان تند میزند ، به جای فهماندن این دوکلمه از طریق کارهایمان ،
میرفتیم
و به چشمانشان خیره میشدیم و به زبان می آوردیمش.
گاهی خیلی دیر میشود
بیایید برای گفتن این دوکلمه‌ایِ لعنتی؛
"دوستت دارم" را میگویم...!!
هیچوقت دیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,558
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • #112
مثل هر شب روی تخت چوبیم دراز کشیدم و گوشام رو سپردم به تیک‌تاک ساعت. یه عادت قدیمی از همون بچگی که برای خوابیدن به ساعت پناه می‌بردم. اولش صدای تیک‌تاک یه جوریه که حس می‌کنی ثانیه شمار داره می‌ره. اما بعد که گوشات بهش عادت می‌کنه تازه متوجه می‌شی نه! این صدا، صدای رفتن نیست، صدای اومدنه. صدای نزدیک شدن مرگ. من برای این‌که به تو فکر نکنم باید نباشم، باید تموم شم. انقدر که انگار هیچ‌وقت نبودم. من که قبل از تو رو یادم نمیاد. بعد از تو هم وجود ندارم. خوش‌به‌حال من که شروع و پایانم تویی. شنیدی می‌گن آدم، دم مردن تمام گذشته‌اش رو می‌بینه؟ از مرگ ناگهانی خوشم نمیاد. ترجیح می‌دم از یه ارتفاع بلند سقوط کنم. انقدر بلند که بتونم توی اون لحظات آخر بیش‌تر ببینمت. به اندازه‌ی تمام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN_R

☆^دوستدار_زندگی^☆

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,389
پسندها
31,876
امتیازها
69,173
مدال‌ها
5
  • #113
❤️
دلَم کمی خاطره ساختن
با تو میخواهد
دلم کمی دست هایت را
چشم هایت را
خنده هایِ ازته دلَت را
امشب به شدَت
دلَم کمی "تو" میخواهد ...!
 
امضا : ☆^دوستدار_زندگی^☆

☆^دوستدار_زندگی^☆

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,389
پسندها
31,876
امتیازها
69,173
مدال‌ها
5
  • #114
رضا عطاران چه قشنگ گفت:

اصولا زنها "خر" نمیشن "عاشق" میشن....
هر وقت درک و فهمت به جایی رسید که روی "احساس" زن ها اسم "خریت" نذاری ....
میتونی به خودت بگی "مرد"
وقتي خدا زن را مي آفريد در روز ششم تا دير وقت کار ميکرد.
فرشته اي اومد و پرسيد:چرا انقدر روي اين يکي وقت ميگذاري؟
خدا پاسخ داد:ميدوني چه خصوصياتي در نظر گرفتم تا درستش کنم؟
بايد بيش از٢٠٠ قسمت قابل حرکت داشته باشه,ازهمه جور غذا استفاده کنه,وقتي بيمار ميشه,خودش خودش رو معالجه کنه,١٨ساعت در روز بتونه کار کنه هم زمان سه تا بچه رو در آغوش بگيره .و با يه بوسه از زانوي زخمي تا قلب شکسته رو شفا بده!!!
خداوند گفت:چيزي نمونده موجودي که محبوب قلبم هست رو کامل کنم.
فرشته جلوتر اومد و زن رو لمس کرد:اين که خيلي لطيفه!
بله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ☆^دوستدار_زندگی^☆

☆^دوستدار_زندگی^☆

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,389
پسندها
31,876
امتیازها
69,173
مدال‌ها
5
  • #115
بعضی‌ها عجیب هستند.
با یک اتفاق می‌آیند و می‌نشینند ته ته دلت‌،
و با هزار بهانه و تلخی و اخم و تخم و دلیل دیگر از دلت نمیروند .
خوب میخندند ؛
خوب گوش میکنند ؛
اصلا انگار آمده‌اند که مایه دلگرمیت باشند .
حتی اگر نباشند‌؛
رد پایشان روی دلت میماند تا تمام عمر عشق میورزند،
حتی متلکهایشان به جانت مینشیند .
بعضیها عجیب خوبند .
یادشان که می‌افتی روحت جانی دوباره میگیرد.
یادشان که می‌افتی بی‌اراده لبخند به لبانت مینشیند‌.
بعضی‌ها را کم میبینی و حتی اگر نبینی باز با تو هستند .
بعضی‌ها عجیب می‌آیند و
عجیب‌تر آنکه دیگر نمیروند
حتی وقتی که از کنارت رفته‌اند .
میمانند ؛
لبخندشان
تصویرشان
صدایشان
حرفهایشان
همه را پیشت امانت میگذارند
و تو میمانی و یاد و آرزوی دیدار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ☆^دوستدار_زندگی^☆

☆^دوستدار_زندگی^☆

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,389
پسندها
31,876
امتیازها
69,173
مدال‌ها
5
  • #116
اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت می برد،
محو طبیعت می شود،
کمتر سخت می گیرد
می بخشد
می خندد
می خنداند ...
و با خودش در یک صلح درونی است
او نه بی مشکل است نه دیوانه !
او طوفان های هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته ....
و قدر آنچه امروز دارد را می داند
او یاد گرفته است که لحظه به لحظه ی زندگی را
در آغوش بگیرد
 
امضا : ☆^دوستدار_زندگی^☆

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #117
آدم حسودى نيستم
اما راستش رابخواهى به تمام آدم هايى كه ميتوانند تورا بيشتر از من ببينند حسادت ميكنم
حسادت ميكنم به ساعتت كه هر روز تورا همراهى ميكند
به آينه ى اتاقت كه تو بارها و بارها خيره ميشوى به چشم هايش
اصلا پاى تو كه وسط باشد من به زمين و زمان حسادت ميكنم
آدم حسودى نيستم اما ...
عاشق اگر حسود نباشد جاى تعجب دارد

#عاطفه_نوائى
 
امضا : Niloo.j

☆^دوستدار_زندگی^☆

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,389
پسندها
31,876
امتیازها
69,173
مدال‌ها
5
  • #118

ﻋﮑﺎﺱ: ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﯾﻪ ﻋﮑﺲ ﺑﮕﯿﺮﻡ؟
ﭘﺴﺮ: ﮐﻪ ﭼﯽ ﺑﺸﻪ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻦ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺭﻧﺠﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺗﻮ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻣﺎ ﺭﻭ ﮐﻮﻟﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ
ﭘﺴﺮ: ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻬﻢ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯽ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﭼﻪ ﮐﻤﮑﯽ؟
ﭘﺴﺮ: ﮐﻤﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻋﮑﺲ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﻣﻮ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ ﮐﻨﯽ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ عجله ﺩﺍﺭﻡ
همه میتونن ادعای آدم بودن بکنن ولی هر کسی نمیتونه آدم باشه؛ دنیای ما اینچنین است!!!
 
امضا : ☆^دوستدار_زندگی^☆

☆^دوستدار_زندگی^☆

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,389
پسندها
31,876
امتیازها
69,173
مدال‌ها
5
  • #119
چه ایده بدی بود دایره ساخت ساعت
احساس میکنی همیشه فرصت تکرار هست
ساعت جادوگریست فریبکار!!
ساعت خوب ساعت شنی است،
هرلحظه به تو یاداوری میکند...
دانه ایی که افتاد دیگر بازنمیگردد
اگه روزی خانه بزرگ داشتم
بجای همه دکورها و مجسمه ها
ساعت شنی بزرگی درآن خواهم ساخت
ومیگوییم درآن انقدرشن بریزند...تاتخلیه اش به اندازه متوسط عمر یک انسان طول بکشد...
تا هر لحظه که روبرویش می ایستم...
به یاد بیاورم که زمان خط است...
نه دایره...!
و زمان رفته دیگر باز نخواهد گشت...
هــرگز !!!!.
 
امضا : ☆^دوستدار_زندگی^☆

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #120
گاهی وقت‌ها
دلت می‌خواهد با یکی مهربان باشی
دوستش بداری
وَ برایش چای بریزی

گاهی وقت‌ها
دلت می‌خواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام،
می‌آیی قدم بزنیم؟

گاهی وقت‌ها
دلت می‌خواهد یکی را ببینی
بروی خانه بنشینی، فکر کنی
وَ برایش بنویسی

گاهی وقت‌ها...
آدم چه چیزهایِ ساده‌ای را ندارد!
 
امضا : Niloo.j
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا