متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار ❁ تو بچگیت...؟

  • نویسنده موضوع ..TaraɲΘm..
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 26
  • بازدیدها 541
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Rosha.yrd

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
63
پسندها
1,027
امتیازها
6,833
  • #11
خیلی کیف میداد یادش بخیر
 
امضا : Rosha.yrd

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,129
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #12

Devil mistress

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
44
پسندها
1,988
امتیازها
16,413
  • محروم
  • #13
خیلی قشنگ بودن
مادربزرگم ب خاطر بالیشتاش همش از دستم آسی بود
 

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,129
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #14
گاهی اوقاتم پتو از درودیوار اویزون می‌کردیم شکل خونه می شد یعنی اتاق من همیشه پتو به بالای پرده گره خورده بود اومده بود تا رو تختم رو تختم رو لبه های پتوعه هر چی کتاب بود می زاشتیم که سر نخوره :laughting::laughting:یه ورشم می فرستادیم تو کمد در کمدو می بستیم طوری که در نیاد بعد یهو حواسمون نبود با شتاب بلند می شدیم هر چه زحمت ساخت کشیده بودیم اوار می شد رو سرمون
 

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,129
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #15
:laughting::laughting::laughting::laughting:
ناموسا از صد تا خاله بازی بهتر بود...قربون تو برم که کپی خودمی!
:D:D:Dخدا نکنه دیوونه
اخ اصلا کیفی که تو بازیای پسرونه بود تو هیچ چیزی نیست و نخواهد بود
 

MƛƦʆƛ★Ɲ★

رو به پیشرفت
سطح
3
 
ارسالی‌ها
118
پسندها
4,416
امتیازها
22,273
مدال‌ها
2
سن
22
  • #16
من بچه که بودم همش با پسرا تو کوچه بازی میکردم هیچ وقت حس نکردم دخترم :/
 

Saniazahra110

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
957
امتیازها
6,833
سن
20
  • #17
دقیقا...من به عمرم بازی دخترونه انجام ندادم...همش ماشین بازی تفنگ بازی...الانم که الانه با رادمان پسر تیسا سر ماشینای من دعوا میکنیم!!
خخخ دقیقا
 
امضا : Saniazahra110

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,129
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #18
دقیقا...من به عمرم بازی دخترونه انجام ندادم...همش ماشین بازی تفنگ بازی...الانم که الانه با رادمان پسر تیسا سر ماشینای من دعوا میکنیم!!
لعنتی تیسا پسر داره ؟! :oops:شت من فک می‌کردم هنوز سنش کمه :/
اصلنم مهم نیست!! منم برای خواهرم تولداش توپ و تفنگ و ماشین می خریدم دوسشون نداشت خودم ورشون میداشتم :D
 

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,129
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #19
تیسا 30 سالشه الن...میگم چهارده سال باهش اختلاف سنی دارم شوخی نیست خو!!رادمان4 سالشه!
نچ منو از ترس اینکه با رادمان سر وسیله هام دعوامون بشه نمیزارن از این چیزا بگیرم...سری اخر بدجوری اشکش رادمانو دراوردم!
:D:D:D
وای شت :/ اصلا حواسم نبود می گفتی بچه خواهرم منظورت تیسا بود!!! عجب :laughting::laughting:
منم بچه بودم هر کی می پرسید اسمت چیه می گفتم علی :/
 

Baaaaran

کاربر نیمه فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
661
پسندها
12,765
امتیازها
31,973
مدال‌ها
16
  • #20
من :happy:
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا