گاهی اوقاتم پتو از درودیوار اویزون میکردیم شکل خونه می شد یعنی اتاق من همیشه پتو به بالای پرده گره خورده بود اومده بود تا رو تختم رو تختم رو لبه های پتوعه هر چی کتاب بود می زاشتیم که سر نخوره
یه ورشم می فرستادیم تو کمد در کمدو می بستیم طوری که در نیاد بعد یهو حواسمون نبود با شتاب بلند می شدیم هر چه زحمت ساخت کشیده بودیم اوار می شد رو سرمون