متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار مثل روز روشن|ڕۆژین کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ڕۆژین
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 1,066
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ڕۆژین

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
323
امتیازها
1,690
  • نویسنده موضوع
  • #11
( دفتر خاطراتم)

روزی در جایی شنیدم
کسی گفت که خاطره هایت را بنویس
تا آنها را از یاد نبری
تا روزی دوره شان کنی
و با آنها لبخند بزنی
و گـه گاه نیز اشکی از چشمانت بچکد
آن گاه همه چیز برایت زنده می شود
ای کاش به سخنش گوش نداده بودم
بزرگترین اشتباهی که کردم
همین بود

همه چیز بی حس و حال بود
تا تو آمدی
به زور خودت را در میان نوشته هایم ،
جا کردی
نفهمیدم چه شد
تنها در یک صفحه از دفترم،
نام تو حک شده بود
اما از همان صفحه به بعد،
تو دیگر در نوشته هایم نبودی
بجایش
در ذهنم
در قلبم
تنها سخن از تو بود
خواب با تو بود
و خیال نیز همچون
گذشت آن روزها

حال که دفتر را ورق می زنم
می بینم که صفحه هایش خالیست
همان جا که باید تو می بودی
درست است
تو باید یک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ڕۆژین

ڕۆژین

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
323
امتیازها
1,690
  • نویسنده موضوع
  • #13
(با رفتنت هیچ اتفاقی نیفتاد)

چه ظالمانه آمدی
چه ظالمانه وارد زندگیم شدی
چه خودخواهانه تمام رنگ هایش را ازآن خود کردی
چه خودخواهانه تمام خواب و خیالم شدی
چه ظالمانه قلبم را به اسارت خود در آوردی
چه ظالمانه تمام وجودم را به بند کشیدی
چه خودخواهانه تمام من شدی
بی آنکه بدانی
با آمدنت هیچ اتفاقی نیفتاد
تنها صدای تپش های قلب من
در برگرفت تمام جهان را
آری آمدی
همانطور که با آمدنت اتفاقی نیفتاد،
با رفتنت هم هیچ اتفاقی نیفتاد
تنها یک فرد در گوشه ای از جهان نابود شد
قلبش شکست،
خرد شد، تکه تکه شد
و تو پا بر روی آنها گذاشتی
هیچ اتفاقی نیفتاد
تنها هق هق های شبانه ام، سکوت اتاق را می شکست
تنها چشم انتظار ماندم
تنها به دنبال اثری از وجودت،
تمام اطرافم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ڕۆژین

ڕۆژین

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
323
امتیازها
1,690
  • نویسنده موضوع
  • #14
(ئەم شەو وەرە)

ئەم شەو وەرە
وەرە سەیرم کە
زۆر لەمێژە ڕاوەستاوم
تا تۆ بێی بۆ بینینم
تا بێی و حاڵم ببینی
بزانی چی ئەکەم
چۆن ئەی گووزەرێنم
فرمێسک ێک لە دوای ێک
بە ئاهەوەیە هەر هەناسەێک
ڕووناکایی چاوم بە فرمێسکەوە ڕۆشتووە
دەنگم خەشی هەڵگرتووە
پێکەنین بووەتە هیواێک
ئاواتە خوازی ئازادیم
ڕزگاری لە دەستی تۆ
بۆ کە ئەڕۆیشتی منت بەندی خۆت کرد؟
پێم بڵێ بۆ؟
خۆم گۆڕی تەنیا لەبەر تۆ
خۆمم فڕە دا ، وونم کرد
ئێستا ڕۆژی دە جار قوم ئەبم
لە ناو چۆمی مێشک و دڵم
دەستەوازەیکم بۆ نەماوە
خۆم نادۆزمەوە
هیوا کانم لە یاد نەماوە
بڕواکە
تەنیا هەر تۆم لەبیرە
کە چۆن پشتت تێ کردم و ڕۆیشتی
ئێستاش تەنیا خەیاڵێکی
لە یادما
لە...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ڕۆژین
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] lilix

ڕۆژین

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
323
امتیازها
1,690
  • نویسنده موضوع
  • #15
(حق النفس)

تو در باغ می نگری
و هردم می پرسی
زیبا نیست؟
بگذار ببینم،
چرا زیباست
ولی نه مثل تو
تو که در کنار گل ها می ایستی
آنها همه از چشمم می افتند
و تنها تو می مانی
تو زیبا هستی
آنقدر که دنیایم را رنگی کرده ای
در باغ زندگی،
آن را بهاری کرده ای
از خود می پرسم،
چه از او زیباتر می بینی؟
و صدایی از درون فریاد میزند:
هیچ
عشق از همه چیز زیباتر است
در مقابل تو دنیا دگر هیچ است
خواب و خیالم با توست
چه بیشتر از این می خواهم؟
بخدا قسم هیچ
خدایا
کسی کلید زمان را بردارد
و دنیا را در این زمان و مکان،
قفل بزند
خودم این قفل را پنهان میکنم
می خواهم او همین جا بماند
این خودخواهی نیست،
هست؟
فکر نمی کنم
چرا که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ڕۆژین

ڕۆژین

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
323
امتیازها
1,690
  • نویسنده موضوع
  • #16
(ای مادرم)

چشمانت را برویم نبند
با چشمان بسته ات جان می دهم
امید زندگی را از دست می دهم
مادرم
تنها چراغ شبهای تاریکم
نکند خاموش شوی
من از تاریکی می ترسم
تنها دستگیر من در تمام زندگی
نکند دست هایت سرد شوند،
که همچو کودکی در خیابان زندگی گم می شوم
مادرم
آرامشم توی
نکند برویی
که آرام و قرار ندارم
گر تو نباشی
دردهایم را با چه کسی قسمت کنم،
که ناگفته تمام آنها را با خود حمل کند؟
گر تو نباشی
چه کسی شعر های پرسوز برایم بخواند؟
چه کسی دست های پرمهر خود را بر سرم کشد؟
چه کسی نگرانم می شود؟
کار هایت همه بی مزد
من هم گدایی
محتاج یاری
در نبودت مادرم
هیچ چیز تغییر نمی کند
آسمان همان آسمان
زمین همان زمین
و مردم نیز همان
اینجا تنها من هستم
شب هایم درگیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ڕۆژین
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] lilix

ڕۆژین

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
323
امتیازها
1,690
  • نویسنده موضوع
  • #17
(دلم تنگ است)

دلم تنگ شده است
دلم تنگ شده است ولی نه برای تو
نه برای دستان گرمت ، نه برای شعرهای قشنگت
نه برای عسلی چشمانت ، نه برای هُرم نفسهایت
نه برای صدای بمت ، نه برای آغـ*ـوش امنت
نه برای لبخندت ، نه برای سـ*ـینه ستبرت
نه برای شانه محکمت ، نه برای دوستت دارم هایت
نه...
دلم برای خودم هم تنگ نیست...
دلم برای دخترکی تنگ است!
برای دخترکی که ساده بود ، لبخند برلبانش جاری بود
برای دخترکی که ظریف بود ، موهایش پریشان بود
برای دخترکی که آزاد و رها بود ، در قید و بند نبود
برای دخترکی که تنها عشقش پدرش بود ، دل به کسی نداده بود
برای دخترکی که هنوز تو را ندیده بود ، عاشقی را نیاموخته بود
برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ڕۆژین
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] lilix

ڕۆژین

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
323
امتیازها
1,690
  • نویسنده موضوع
  • #18
79640
 
امضا : ڕۆژین
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] lilix

ڕۆژین

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
323
امتیازها
1,690
  • نویسنده موضوع
  • #19
صدای خنده های مردمش گوش فلک را کر کرده
من را چه؟
صدای گریه های من را نیز می شنود؟
یا مرا در تلاطم این جهان گم کرده؟!

(ڕۆژین)
 
امضا : ڕۆژین

ڕۆژین

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
323
امتیازها
1,690
  • نویسنده موضوع
  • #20
دلم می گیرد از عالم و آدم
وقتی که او چشمانش را برویم می بندد
آری من بدون او هیچ نمی خواهم

(ڕۆژین)
 
امضا : ڕۆژین
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا