- ارسالیها
- 25
- پسندها
- 323
- امتیازها
- 1,690
- نویسنده موضوع
- #21
(مرده)
من از همان آدم هایی هستم که
وقتی غرورش را شکستند،
می خندد
آنقدر می خندد
تا به گوشه ای برسد
در آنجا می نشیند
تک تک تکه های غرورش را در آغـ*ـوش می کشد
و آنقدر گریه می کند
تا هیچ از او باقی نماند
صبح که از خواب بیدار شد،
دگر اویی نیست
تنها یک مُرده است
که قدم به دنیای مردگان گذاشته
(ڕۆژین)
من از همان آدم هایی هستم که
وقتی غرورش را شکستند،
می خندد
آنقدر می خندد
تا به گوشه ای برسد
در آنجا می نشیند
تک تک تکه های غرورش را در آغـ*ـوش می کشد
و آنقدر گریه می کند
تا هیچ از او باقی نماند
صبح که از خواب بیدار شد،
دگر اویی نیست
تنها یک مُرده است
که قدم به دنیای مردگان گذاشته
(ڕۆژین)