متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها | حمید جدیدی |

  • نویسنده موضوع SHIRIN.SH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 111
  • بازدیدها 3,266
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #31


به من گفت

در آنچه برایم خواهی نوشت زین پس

"محبوبم" را بردار

"زن" را بردار

"زیباییِ زن" را هم

"دوستت دارم" را بردار

"گنجشک، ماه، گل ها، باد، درخت و هر آنچه که همواره بوده است" را بردار

"جادویِ واژه ها" را بردار

"تعاریف کلیشه ای" را بردار

و مرا چون خدایانی که می پرستند

چون چیزهایی که فراموش نخواهند شد

که واحد اند و بی جایگزین...

خلاصه و جاودانه بنویس

برایش نوشتم:

"وطنم"

| حمید جدیدی |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #32


بخواب محبوبم

بخواب و اندوه شب را به من بسپار!

از اختران تابناک

گوشواره های خوشه ای شکل،

از قرص ماه

نگینی برای سینه ریز،

از تکه ابرها

شالی گرم و حریرگونه

و از سیاهی شب

سُرمه دانی برایت خواهم ساخت

تا بامدادان که برخاستی

زیبایی ات

چیز بیشتری به روشنی روز بیافزاید.


| حمید جدیدی |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #33


و این همه

زیبایی و غم...

تقصیر تو نیست...

به مادرت "پاییز"

رفته ای

| حمید جدیدی |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #34


تو را به رسم خویش دوستت دارم

آرام و سربزیر و فروتن

چو بیدی مجنون

که بادهای آوار را

تو را به رسم خویش دوستت دارم

صبور و گرم و صمیمی

چو خورشید صبحگاهی

که نرمینه ی سحر را

تو را دوست دارم

به رسم سبزینه ها

به رسم دیرینه ی انتظار...

به رسم خزه ای سمج

که آغوش سخت سنگ را

دوستت دارم

تو را به رسم نامی عشق

تو را بسان خویش دوستت دارم

بسان جاری رود

که بیکران آبی دریا را

| حمید جدیدی |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #35



ادوارد: میدونی آنا

آدم ها چندین دسته اَن

دسته ای که از تنهایی "فراری" اَن

و تصمیم میگیرن که یکی رو دوست داشته باشن

دسته ی دوم نمی تونن از تنهایی فرار کنن

و از طرف یکی دوست داشته میشن

و دسته ی سوم...

آنا(با لبخند) : و دسته ی سوم چی...؟!

ادوارد : اونا تو هیچ دسته ای نیستن

میدونی آنا

اونا واقعا "تنها"ن

| حمید جدیدی |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #36


گفت..."حمید"، بریم بیرون بگردیم؟

گفتم الان که بیرونیم!

گفت نه! بریم یه جا که خیلی آروم باشه، یه جایه قشنگ

یه جایی که دلمو قرص کنه.

همینطور که ماشینو تو کوچه های تنگ و شلوغ میروندم، شروع کردم به فکر کردن! کجا می تونستم ببرمش؟! جایی که هم قشنگ باشه

هم دلشو قرص کنه و هم بنزین ماشینم تموم نشه

یواش سرشو خم کرد. گذاشت رو شونه ام. بزور می تونستم دنده رو عوض کنم...

چندبار صورتش رو روی شونه ی راستم، عقب و جلو کشید...

تا خوب جاگیر شه؛

بعد آروم گفت:"رسیدیم"

| حمید جدیدی |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #37


انتظاری ندارم

که با رژی سرخ رنگ...

قلبت را رو آینه ی اتاق خواب بکشی؛

یادداشت زیبایی روی یخچال بچسبانی؛

یا با دست هات که چشمانم را از پشت گرفته اند

و بسته ای که روبانی بنفش دارد...

غافلگیرم کنی؛

"دوستت دارم"

شکل های گوناگونی دارد

و کافی ست یک صبح

مرد غمگینی را که روزی کاخ آروزهایت بود...

با بوسه بیدار کنی

باور کن عزیزم

چشم هایش عطر نان تازه میگیرد

و با گونه های سرخ

تمام مسیر خانه تا محل کار را

با گنجشکها حرف میزند

| حمید جدیدی |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #38


دوباره زنگ انشاء

و چند موضوع کلیشه ای

ولی تو برای من

از هر سوژه ای تازه تری

"علم بهتر است یا ثروت "

شروع می کنم به خواندنِ تو

معلم از توی پنجره ی حیاط

دورِ دور...

به جوانی اش فکر می کند

همکلاسی ها زیر لب شعر می خوانند

و انگار هر بار تکه ای از تو

دارد سهم خاطرات کسی می شود

ترسی تمام جانم را می گیرد

نکند بین پول و سواد

دیگر نشود تو را انتخاب کرد ...!



"...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #39
نامه شماره سیو دو



محبوبم!

چو ایام قدیم

میخواستم نامه ای برایت پست کنم

معطر به چند بنفشه و بابونه ی خشک!

فرقی نخواهد کرد که کاغذ را

چگونه در دست بگیری

انگشتانت را خواهم بوسید

چرا که سطر به سطر آن را بوسیده ام.

گفتند دیگر اینجا نیست

از خانه ای که میشناختی

از کوچه ای که با درختان بهارنارنج نشان کرده بودی

از محله ای که بارها قدم زده ای

گفتند دیگر اینجا نیست

او به جای...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #40



مادرم سه قانون داشت:

عاشق شو

عاشق بمان

و عاشق بمیر

بابا می خندید

و مثل تمام مردهای آن روزی

عشق را کیلویی چند صدا می زد

خواهرم

قانون اول را خیلی دوست داشت

آنقدر زیاد

که هر روز لابه لای فرمول های ریاضی و حساب

چند بار مرورش میکرد

تا شاید مردی پیدا شود برای اثباتش

برادرم دومی را

مادرزادی عاشق بود

گنجشک های لب ایوان را

" خاتون " صدا می کرد

و به شمعدانی های روی طاقچه می گفت...

" بانو "

و حوض حیاط

چقدر شبیه قانون سوم بود

هیچ وقت آب نداشت

ولی از هر طرف که نگاهش می کردی

دو ماهی سرخ را

همیشه تویِ...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SHIRIN.SH
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا