You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
متون و دلنوشتهها | حمید جدیدی |
-
نویسنده موضوع
SHIRIN.SH
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
111
-
بازدیدها
3,303
-
کاربران تگ شده
هیچ
- وضعیت
-
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.
نامه شماره 31
محبوبم!
هیچ چیز خوشحالم نمی کند
نه زیبایی زنان
نه آواز کوچه_گردی که از عشق می خواند
و نه حتی شوق بی امان کودکان در کوچه!
آیا تباهی می تواند همین باشد؟!
من رو به یزالم
رو به پوسیدگی
و پوسیدگی ابتدا از دندان ها شروع می شود
وقتی در آستانه ی چهل سالگی
جوانی ات را آرام و صبور
در گورستانی از گذشته ای نافرجام
به خاک می سپاری!
موهای سپید، یعنی پوسیدگی رنگ
سنگینی گوش، یعنی پوسیدگی صدا
و خستگی چیزی نیست
جز پوسیدگی انتظار...
انگشت های دستم...!
همان ها که دوستشان داشتی
که آنها را چون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
نامه شماره30
محبوبم
به یاد آر زمانی که مهربانتر بودی
زمانی که دست هایت صمیمیت داشت
و قلبت می توانست به گنجشک ها و درختان
زیستن را هدیه بخشد!
با تو حرف میزدم
دلتنگی به دور دست ها می رفت
با تو راه می رفتم
غم دوری می جست
با تو میخندیدم
تنهایی فاصله می گرفت...!
به یاد آر زمانی که مهربانتر بودی
و راه مان همیشه یکی بود
من، تو و شادی
به سمت قرارگاه کوچمکان می رفتیم
دلتنگی، غم و تنهایی
به سوی گُم شدنی بزرگ...
| حمید جدیدی |
نامه شماره 29
محبوبم
به باز کردن دگمه ها قانع نباش
پیراهن
سرپوشی ست برای جای زخم
پوستم را کنار بزن
چیزهای زیادی پنهان است!
دنده ها
چون ردیفی از قفسه
مملو از کتاب های عاشقانه
که زیبایی زنی چون تو را نوشته اند
شش ها
چون دو بادکنک
انباشته از نفس های تو
که جا مانده اند از بوسه هات
و این قلب
که می تواند شمع باشد
شمعی خاموش
پوستم را کنار بزن
و با آتشی که در دستانت پنهان داری
قلب تاریک و فسرده ام را
روشن کن.
| حمید جدیدی |
دوستت دارم عزیزم.
_ و این جمله ای ست خبری _
به دخترم گفتم:
همه چیز عوض خواهد شد!
وقتی که سال ها بعد
ضربان قلبت
تند تر از همیشه
خون را
به گونه های تُردَت می پاشد.
شک خواهی کرد میان ماندن و رفتن،
بیشتر اما خواهی گریست!
تردید
خنجری ست فرو رفته در پهلویت
و عشق
ملامت سنگینی که از مادرانت
نسل به نسل
توی گوش هایت سرزنش می شود.
دوستم داری عزیزم ؟
_ و این جمله ای پرسشی ست _
همسرم همیشه می پرسد!
گاهی از من
گاهی از عکس هایمان
از آینه اما بیشتر
جواب توی آستین من است
باید اشک هایم را پاک کنم!
خاطرم هست که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
کاش همسرم بودی
و در آشپزخانه ی کوچکمان
غذا کمی می سوخت شیر سر می رفت
یک بشقاب چینی می شکست
یک لیوان کریستال هم
از همان فرانسوی های اصل!
ومن مثل مردهای قدیمی داد می زدم
حواست کجاست خانوم!؟
و تو آرام و با لبخند می گفتی
به تو آقا..
| حمید جدیدی |
برایم کمی چاشنی بیاورید
هفت ادویه/ آویشن/پونه ی کوهی
بی طعم و خاصیتم
که اینطور تنها مانده ام
و این خلوص جاریِ در تنم
با مزاج هیچ دوستت دارمی سازگار نیست!
از خدا که پنهان نیست
از شما چه پنهان...!
به قلبم کمی نمک زده ام
تا به زخم ها بیشتر عادت کند
در چشم هام
(که از فرط خستگی شبیه کاسه اند)
تا قرنیه فلفل ریخته ام
تا اشک های بی جا، دلیل داشته باشد
گریه های شبانه ی یک مَرد، دلیل داشته باشد
گوش هایم طعم دارچین می دهند
حالا تا می توانید کنایه بزنید
تا می توانید زبان تلخی کنید
چیزی که می شنوم
صرفا صدای اوست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
زنی زیبا نامم را می خواند
زنی زیبا همکلام می شود
و زن زیبایِ دیگری
مرا به رقص دعوت می کند!
یکی از پس هم
صمیمیتی عمیق
شادی های بزرگ
و تسلی خاطرات جوانی ام شاید
زنان جمع می شوند
زیبایی جمع می شود
و تنهایی ام بزرگ و بزرگتر
می خندم...
بیشتر اما می گریم!
و از همدستگی "ازدحام و زیبایی"
هیچ چیز به یاد نمی آورم
چرا که "تو" چون همیشه
از تمام آنها بیشتری!
| حمید جدیدی |
+ من واقعا دوستت دارم. می تونم اینو با دقت زیاد بهت ثابت کنم!
- خب ثابتش کن.
+ وقتی میخندی، چال گونه ی راستت عمیق تر میشه،
صورتت یکم به سمت چپ متمایل میشه و با انگشتات، موهاتو میندازی پشت گوشِت.
| حمید جدیدی |
+ اشتباه شما زنا اینه که دنبال یه مَرد کاملا وفادار می گردید.
در صورتی که همچین مردی ایده آلی اصلا وجود نداره!
- و اشتباه شما مردها اینه که نمیخوایید لااقل واسه یبارم شده
ایده آل بمونید تا ما زنا کمتر اشتباه کنیم.
| حمید جدیدی |
دوستم داشته باش
و هر بار
به اسم کوچکم صدا بزن
مرا "حواصیل" بخوان
پرنده ای که بارها از کوچ جامانده...!
یا " رضاییه "
دریاچه ای که هر روز
دلش بیشتر شور میزند...
تک " درخت سپیدار " باغچه ی پدربزرگ
آخرین " فشنگ " سرباز خسته از جنگ
یا تکه " ابری " سیاه
که لک کرده دامان آبی آسمان را...
اسم های زیادی دارم
ولی تو بی هیچ نگرانی
مرا بارها صدا بزن!
تنهایی
شهرت من است
و این نام های کوچک!
اصلیت ام را پنهان نمی کند...
| حمید جدیدی |
- وضعیت
-
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.