عاشقانه‌ها عاشقانه‌های پویا جمشیدی

  • نویسنده موضوع SHIRIN.SH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 862
  • کاربران تگ شده هیچ

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,915
پسندها
128,520
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #1


تو را چیدم،
دستهایم بوی زندگى گرفت.

| پویا جمشیدی |

 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,915
پسندها
128,520
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #2


ساعتهای زیادی، پشت پنجره میشینم و آدما رو تماشا می کنم ...
آدمایی که تند تند راه می رن حتما یه جایی، کسی رو دارن که منتظرشونه،
اونایی که یه گوشه ایستادن، قطعا منتظر کسی هستن که نفس نفس داره میاد ...
اما آدمایی که سرشون پایینه و آروم و تنها قدم می زنن، حتما دارن به کسی که نیست فکر می کنن.
بنظرم، لذتی که در "انتظارِ محال" هست، در "وصال" نیست.
واسه همین میگم؛
بعضی آدما رو باید، یکبار دید و یک عمر.. بهشون فکر کرد.

| پویا جمشیدی |

 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,915
پسندها
128,520
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #3


بیرون زدم از خاطراتت، برف می آمد
من گریه کردم آخرِ این قصه را باید...

حالا به فکر دردهای دیگرم باشم
بعد از تو فکر ضجّه های آخرم باشم

بعد از تو چشمم، گونه ام را آبیاری کرد
بعد از تو تهران، پا به پایم بی قراری کرد

بعد از تو راهی از جهنم رو به من وا شد
بعد از تو بهمن، بدترین میدانِ دنیا شد

بعد از تو کابوس و من و پایان رویایم
بعد از تو نفرین به تمام آرزوهایم

بعد از تو حتی خاطره هایم زمین خوردند
بعد از تو با پای خودم، نعش مرا بردند

بعد از تو حسرت آخرین حوای آدم بود
وقتی تویی در من برای ما...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,915
پسندها
128,520
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #4


بغلم کن میان رویایت
بغلم کن میان بغض و شکست
بغلم کن میان هر بوسه
بغلم کن که مرگ نزدیک است

بغلم کن که غیر رویایت
هیچ امیدی به با تو بودن نیست
بغلم کن که هیچ تقدیری
به تباهی طالع من نیست

| پویا جمشیدی |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,915
پسندها
128,520
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #5


فاصله شاید دلتنگی بیاره، اما دل آدما رو به هم نزدیک تر می‌کنه!
من انقدری که به تو فکر می‌کنم، به آدمای اطرافم نگاه نمی‌کنم!
انقدری که از تو برای خودم خاطره‌های خیالی می‌سازم، خاطرات دیگه رو به یاد نمیارم!
گاهی وقتا آدما، من رو با دست نشون می‌دن و فکر می‌کنن دیوونه شدم!
اونا نمی‌فهمن من دارم با تو بلندبلند درد و دل می‌کنم...
من فکر می‌کنم، وقتی کسی راه می‌ره و با خودش حرف می‌زنه، داره واسه اونی که فراموشش نکرده، خاطره تعریف می‌کنه...
دقیقا واسه اونی که یه بار اومده و هیچ‌ وقت تکرار نشده...
واقعیت اینه که سخت‌ تر از...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,915
پسندها
128,520
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #6





همیشه کسی هست که بیاد و بره، تا زندگیت رو به بعد و قبل از خودش تقسیم کنه!
مگه انقلاب به چی می گن؟ اینکه روزی صدبار خودت رو بکشی و زنده شی...
اینکه هزار بار بشینی فک کنی، کو؟ کجاس؟ چه می کنه؟
هی گوشی لعنتی رو باز و بسته می کنی و عین هربار مطمئن بشی که ازش فقط یک اسم مونده....
فقط یک اسم...!
بعضیا، یه جوری میرن... که از هیچ راهی بهشون نمی رسی...

| پویا جمشیدی |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,915
پسندها
128,520
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #7


برای به یاد آوردن یه نفر، ‌یه بهانه‌ی کوچیک کافیه،
اما کی می‌دونه برای فراموش کردن، چند سال باید بگذره؟
از کجا معلوم که با مرگ، همه‌ی خاطرات فراموش می‌شن؟
کاش آدم آرزوهاش رو توی دنیا بذاره، خاطراتش رو به گور ببره.
توی قدیمی‌ترین عکسها، همیشه یه نفر هست، که هیچ‌وقت لبخندش کهنه نمی‌شه.
یه روز همه‌ی آدما، می‌رن سراغ یه عکس قدیمی، کنار یه عشق قدیمی،
زل می‌زنن به یه بغض قدیمی و می‌گن:
«خیلی ممنون، که یه روز با تمام وجود دوستم داشتی»

| پویا جمشیدی |



 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,915
پسندها
128,520
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #8


من رفتنت را با دو چشم بسته‌ام دیدم
از بوسه‌هایت لابه‌لای گریه فهمیدم

قدِّ زمستانی‌ترین روز خدا سردی
تا گریه کردم، گریه کردی.. برنمی‌گردی؟

اسم تو را در شعرهایم خط‌خطی کردم
وقتی نباشی من به دنیا برنمی‌گردم

باران ببارد آسمان عطر تو را دارد
بغضت گریبان می‌درَد تا صبح می‌بارد

لبخند دارم می‌زنم با اینکه دلتنگم
دارم برای زندگی با مرگ می‌جنگم

| پویا جمشیدی |


 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,915
پسندها
128,520
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #9


روی تختم نشسته‌ام باید،
این نفسهای آخرم باشد
وقتی از دست می‌روم شاید
نامه ای لای دفترم باشد

ناخوشم، مثل شعرهای خودم
تلخم از بغضهای تکراری
خاطراتی که روز و شب شده‌اند
قرص هایی برای بیداری

تو که گرمی به زندگی خودت
گریه های مرا نمی‌فهمی
به حضورت هنوز معتادم
تو ولی بی‌بهانه بی‌رحمی

من که یک عمر در خودم بودم
سینه‌ام را به عشق آلودی
رفتنت رفته رفته پیرم کرد
کاش از اول نیامده بودی

فکر کن! پشت هم دعا بکنی
تا سرت روی شانه‌اش باشد
می‌رود تا تمام خاطره‌ات
دو سه خط ، عاشقانه‌اش باشد

فکر کن! آخرین نفسهایت
زیر باران شبی رقم بخورد
عشق...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,915
پسندها
128,520
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #10


در التهاب بغضهای بی سرانجامم
آینده ام را بی حضورت..ناگهان دیدم

از بی قراری های عصر جمعه ترسیدم
از بوسه هایت لابه لای گریه فهمیدم...

قدِّ زمستانی ترین روزِ خدا سردی
تا گریه کردم، گریه کردی.. برنمی گردی!؟

لعنت به پایانی ترین ساعاتِ هر هفته
لعنت به رویایی که حالا یادمان رفته

لعنت به آغوشت، به آغوشش، به تنهایی
لعنت به من وقتی به آغوشم نمی آیی

| پویا جمشیدی |


 
امضا : SHIRIN.SH

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا