عاشقانه‌ها عاشقانه‌های پویا جمشیدی

  • نویسنده موضوع SHIRIN.SH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 882
  • کاربران تگ شده هیچ

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #21


واسه مَرد افتاده روی زمین
که رسوای عالم شدن ننگ نیست

رو زانو نشستم که باور کنی
دلم جز تو واسه کسی تنگ نیست

| پویا جمشیدی |


 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #22


ارزش بعضی چیزا، با به زبون آوردنش از بین می ره...
این آخرِ بدبخت بودنه که به کسی بگی، گاهی حالم رو بپرس.
همیشه دیدن یه پیام ناگهانی، شنیدن یه سلام بی هوا،
از آدمی که انتظارش رو می کشی، می تونه حال و روزت رو عوض کنه.
گاهی آدم، خودش رو گم و گور می کنه، فقط به این امید که یه نفرِ بخصوص سراغش رو بگیره.
بر خلاف تصور، خوشحال کردن آدم تنها، خیلی سخت نیست.
فقط کافیه وانمود کنی، به یادش هستی.

| پویا جمشیدی |


 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #23


من که مستعمره ام ، شعله به جانم تو بکش
قصد فتحم کن و از زیر زبانم تو بکش

تو بگو، حرف به حرفش همه بر گردن من
قاتلم باش! بیا خیمه بزن بر تن من

با سرانگشت کمی معجزه کن روی تنم
زیر گوشم تو بخوان "عاشقِ عاشق شدنم"

بغلم کن، بغلم شوق رسیدن دارد
بوسه با طعم عسل لذت چیدن دارد

| پویا جمشیدی |


 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #24


تو به آتش بکش آغوش مرا، رحم نکن
کافرم کن، بِنِشین جای خدا، رحم نکن

با دوتا دکمه ی تو، جان و تنم می سوزد
لحظه ی لمس تنت، پیرهنم می سوزد

دکمه ات باز شود من خفقان می گیرم
دست من نیست عزیزم! بخدا می میرم

| پویا جمشیدی |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/2/18
ارسالی‌ها
13,914
پسندها
128,521
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
سطح
47
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
IMG-20191204-081231-228.jpg

من از تنهایی نمی‌ترسم، اما از فراموش شدن چرا.

برای من فراموش شدن، یعنی نبودن، یعنی وجود نداشتن.

وقتی برای کسی فراموش بشی، یعنی دیگه براش وجود نداری. یعنی از اول هم نبودی.

فراموش که بشی یعنی دیگه کسی بهت فکر نمی‌کنه. یعنی دیگه کسی خاطراتش رو باهات مرور نمی‌کنه. فراموش که بشی، یعنی دیگه دل کسی برات تنگ نمی‌شه.

برای من امید به زندگی، یعنی توی ذهن آدمی که بهش فکر می‌کنم، هنوز یه جای کوچیک باشه، تا خاطراتمون رو نگه داره.

من کجای ذهنتم، وقتی تمام فکرمی؟

| پویا جمشیدی |​
 
امضا : SHIRIN.SH

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا