متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار سید مهدى موسوى

Arsin

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #1
این روزهــا کـــــه آینه هم فکــر ظاهر است



هرکس که گفته است خدا نیست کافراست

با دیدن قیافه این مردمان ِ خوب

باید قبول کرد که گندم مقصّر است

آن سایه ای که پشت سرت راه می رود

گرگی مخوف در کت و شلوار عابر است

کمتر در این زمانه بـــه دل اعتماد کن

وقتی گرسنه مانده به هر کار حاضر است

شاعر فقط برای خودش حرف می زند

در گوشه اتاق فقط عکس پنجره ست

آن جاده و غروب قشنگی که داشتیم

حالا نمــاد فاصله در ذهن شاعر است

در ایــن دیار ، آمدن نــو بهـار ِ پوچ

تنها دلیل رفتن مرغ مهاجر است

دارد قطار فاجعـــه نزدیک مــی شود

بمبی هنوز در چمدان مسافر است
 
امضا : Arsin

Arsin

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #2
پیدا بکن یک آدم آدم تری را

و شانه های محکم و محکم تری را


آقای خوبی که دلش سنگی نباشد

معشوق های دوستت دارم تری را !!


من را رها کن هرچه می خواهی تو داری

از دست خواهی داد چیز کمتری را


با گیسوانت باد بازی کرد و رقصید

و زد رقم، آینده ی درهم تری را


تو آخر این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arsin

Arsin

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #3
سلام ای که تو را گریه میکنم شب ها !

خلاصه ی همه ی حرف ها و مطلب ها!

خدا اجازه به شب داده است با این شرط

که صبح سجده بیارند بر تو کوکب ها
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Arsin

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #4
نماندست چیزی به جزغم ... مهم نیست

گــرفته دلـــم از دو عالم ... مهـــم نیست

تـــو را دوست دارم قسم به خدا که...

اگر چه پس از تو خدا هم مهم نیست
 
امضا : Arsin

Arsin

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #5
سبزه ها را گره زدم به غمت
غم از صبر، بیشتر شده ام

سال تحویل زندگیت به هیچ

سیزده های در به در شده ام


سفره ای از سکوت می چینم

خسته از انتظار و دوری ها

سال هایی که آتشم زده اند

وسط چارشنبه سوری ها


بچه بودم... و غیر عیدی و عشق

بچه ها از جهان چه داشته اند؟!

در گوشم فرشته ها گفتند

لای قرآن «تو» را گذاشته اند!


خواستی مثل ابرها باشی

خواستم مثل رود برگردی

سیزده روز تا تو برگشتم

سیزده روز گریه ام کردی


ماه من بود و عشق دیوانه!

تا که یکدفعه آفتاب آمد

ماهی قرمزی که قلبم بود

مُرد و آرام روی آب آمد


پشت اشک و چراغ قرمزها

ایستادم! دوباره مرد شدم

سبزه ای توی جوی آب افتاد

سبز ماندم اگرچه زرد شدم


«و انْ یکاد»ی که خواندم و خواندی

وسط قصه ی درازی ها!!

باختم مثل بچه ای مغرور

توی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arsin

Arsin

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #6
شب است، در همه دنیا شب است، در من شب

مرا بگیـــر چنـــــان جفت خـــــویش لب بـــــر لب!

چگونه چشم ببندم بر این الهه ی عشق؟!

عجب فــــرشته بـــا مزّه ای ست لامصّب!!

جلو نرو کـــه به پایان نمی رسد این راه

کدام خاطره مانده ست؟! برنگرد عقب!

چـــقدر قــــرص مسکّن؟! چقدر مُهر سکوت؟!

رسیده درد به عمق ِ... به عمق ِ عمق ِ عصب

کدام آتش عـــاشق بــــه روح من پیچید؟

که سوخت پیرهن خواب های من از تب!

که در میان دلم بچّه موش غمگینی ست

کـــه فکر می کند این روزها به تــو اغلب

که چشم های ِ سیاه ِ قشنگ ِ خیس ِ بد ِ...

کـــه عاشقت شده بودم خلاصه ی مطلب!

ببخش بچّه کوچولوی گیج قلب مرا

اگر نداشت بهانه، اگر نداشت ادب

غــــزل تمام شده، وقت نحس بیداری ست

تو تازه می رسی از راه خانم ِ... چه عجب!!
 
امضا : Arsin

Arsin

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #7
دیوانگی هایم تر از تر تر تری دارد!!

دیوار، دیوار است با اینکه دری دارد


این داستان را نصفه کاره ول کنم؟! کردم!

هرچند می دانم که حتماً آخری دارد


تزریق مُشتی گاو در رگ های آزادی

خودکار سبزت دست های لاغری دارد


سر را به دیواری که اصلا نیست می کوبد

این شعر معلوم است درد دیگری دارد


انگشت خونی را درآور تا حسابم کن

دیوانگی ها را بچین و انتخابم کن


با غم شروعم کن که آخر می شوم با غم

داغی تر از تزریقی و تزریق تر داغم!


از چی بترسم که تو از این جوهر خودکار

آنقدر می ترسی که من به مرگ مشتاقم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arsin

Arsin

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #8
برای دفعه آخــــــر بیا کمـــی بــه عقب
به چشمهای صمیمی، لبان بی رژ لب


شروع قصه همین بود: پنجره وا شد
و بــی نهــــایت دیوار باقـــــی مطلب


به جستجوی تو رفتم دو سال در باران
و سوختـــم همـه عمر در تشنج و تب


خدا چه کرده به من که پس از دوسال هنوز
ولــــم نمی کند این عشق، عشق لامصّب!


بـــه جای آنکه بگویــــی بـرو خداحافظ
مرا ببوس صمیمانه عشق من: عقرب!


***
تمام هستی این شعر نعش روباهیست
کــــه در میان دلم گریه کرده از سر شب
 
امضا : Arsin

Arsin

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #9
می روم اما مرا با اشک همراهی مکن
بر نخواهم گشت دیگر معذرت خواهی مکن


من که راضی نیستم ای شمع گریان تر شوی
کار سختی می کنی از خویش می کاهی، مکن


صبحدم خاکسترم را با نسیم آغشته کن
داغ را محصور در بزم شبانگاهی مکن


آه! امشب آب نه ، آتش گذشته از سرم
با من آتش گرفته هر چه می خواهی مکن


پیش پای خویش می خواهی که مدفونم کنی
در ادای دین خود این قدر کوتاهی مکن
 
امضا : Arsin

Arsin

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #10
همنیشین گل شدم دیدم که خارم سال ها
تازه فهمیدم که غمخواری ندارم سال ها


می روم چون ابر سرگردان به روی کوه و دشت
می روم تنها شوم شاید ببارم سال ها


کو زمین بایری تا مرهم دردم شود
من که از داغ دل خود، سوگوارم سال ها


بعد از این حتی اگر کوه یخی پیدا کنم
سر به روی شانه هایش می گذارم سال ها


خسته ام ، این مرگ تدریجی امانم را برید
می شمارم روزهای آخرم را سال ها
 
امضا : Arsin

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا