متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار سیاوش کسرایی

  • نویسنده موضوع *AFSOON*
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 38
  • بازدیدها 1,701
  • برچسب‌ها
    شعر
  • کاربران تگ شده هیچ

کدام قالب شعری را بیشتر می پسندید؟

  • مثنوی

    رای 1 20.0%
  • قصیده

    رای 0 0.0%
  • غزل

    رای 2 40.0%
  • نو

    رای 2 40.0%
  • سپید

    رای 0 0.0%
  • قطعه

    رای 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    5

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدایی که بی اندازه دوستش دارم...


این تاپیک ، مخصوص اشعار زنده یاد سیاوش کسرایی می باشد ، شاعر و حماسی نویس ایرانی.

در ادامه با زندگینامه و اشعار ایشان آشنا خواهیم شد . با من همراه باشید ...
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #2
بیوگرافی :
سیاوش کسرایی شاعر نو پرداز ایرانی، به سال 1318 خورشیدی در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. او خود می گوید : « نام من حسین سیاوش کسرایی است در تهران زاییده شدم ولی در خراسان بزرگ شدم تا 18 سالگی. 14 ساله بودم که در منزل نقاشی می کردم، هرچیزی را که می شد کشید، می کشیدم.» بعد از 18 سالگی سیاوش به کرمانشاه می رود و در آنجا به قول خودش اتفاق مهم زندگی اش رخ می دهد : " یک خانم به نام خانم ترنر که با گروه آمریکایی ها امده بود کلاسی در کرمانشاه ایجاد کرد و من دو سال در کلاس این خانم، مبانی طراحی و هنرهای تجسمی را گذراندم. " کسرایی بعدد از ناکامی در ازدواج اول با دختری به نام فریبا ازدواج می کند که نتیجه ی این ازدواج دو پسر به نام های سرا و کامیار است.
سیاوش از آن دست هنرمندانی بود که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #3
دفتر شعر آوا :

1 . کارگران راه :

عطش نهاد
راه پرآفتاب
پرواز باد گرم
خورشید بی شتاب
خاموشی وسیع
تک چادر سیاه
شن ریزه های داغ
چشمان خشک چاه
طرحی ز چند مرد
بر پرده غبار
یک کوزه چند بیل
فرسودگی و کار
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #4
2 . رقص ایرانی :

چو گلهای سپید صبحگاهی
در آغوش سیاهی
شکوفا شو

بیا برخیز و پیراهن رها کن
گره از گیسوان خفته وا کن
فریبا شو
گریزا شو
چو عطر نغمه کز چنگم تراود
بتاب آرام و در ابر هوا شو

به انگشتان سر گیسو نگهدار
نگه در چشم من بگذار و بردار
فروکش کن
نیایش کن
بلور بازوان بربند و واکن
دو پا برهم بزن پایی رها کن

بپر پرواز کن دیوانگی کن
زجمع آشنا بیگانگی کن
چو دود شمع شب از شعله برخیز
گریز گیسوان بر بادها ریز
بپرداز بپرهیز
چو رقص سایه‌ها در روشنی شو
چو پای روشنی در سایه‌ها رو
گهی زنگی بر انگشتی بیاویز
نوا و نغمه‌ای با هم بیامیز
دلارام
میارام
گهی بردار چنگی
به هر دروازه رو کن
سر هر رهگذاری جستجو کن
به هر راهی نگاهی
به هر سنگی درنگی
برقص و شهر را پر های و هو کن

به بر دامن بگیر و یک سبد کن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #5
3 . شالیکار :

آسمان ریخته در آبی رود
طرح اندوه غروب
دختری بر لب آب
روی یک سنگ سپید
زیر یک ابرکبود
پای می شوید پاهای گل و لای اندود
پای می شوید و می اندیشد
کار ، کار در شالی زار
در دل رود کبود
می دود سو سوی تک اختر شام
و از آن پیکر تار
که نشسته است بر آن سنگ سپید
گیسوانی شده افشان بر آب
نگهی گم شده در شالی زار
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #6
4 . مجسمه ی فردوسی :

تناور صخره ای بر ساحل امید
ستون کرده است پا داده است سینه بر ره توفان
پی افکنده میان قرن ها طغیان
دو چشمان خیره بر گهواره خورشید
ستیز جزر و مد ها پیکر او را تراشیده
ز برف روزگاران بر سرش دستار پیچیده
غروب زندگی بر چهره اش بسیار تابیده
که تا رنگی مسین در متن پاشیده
بود دیری که برکنده است با چنگال در چشمان
عقابی آشیانه
که مانده جای آن چنگال ها بر روی کوهستان
چو جای تازیانه
نگاهش رنگ قهر پادشاهان دارد و فتح غلامان
نگاه خیره بر دریا
نگاه یخ زده بر روی اقیانوس و صحرا
نگاهی رنگ پاییز و ش*ر..اب و رنگ فرمان
به زیر بام بینی بر فراز گنبد لب ها
فراهم برده سر گل سنگهای بی بر کوتاه
شیار افکنده همچون آبکندی بر جدار راه
خزیده روی گونه همچو مه بر دامن شب ها
شبی اینجا درون یک شب سوزان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #7
5 . گریز زنگ :

رنگ چه ای ای دریچه های پر از مهر ؟
رنگ چه ای ای دو چشم روشن زیبا ؟
رنگ چه ای ای چکیده های زمرد ؟
رنگ چه ای ای ش*ر..اب سبز فریبا ؟
رنگ جوانه ؟ جوانه های حیاتی ؟
یا که چو سرشاخه های زرکش امید ؟
رنگ خلیجی که خفته در بر مهتاب ؟
یا که چمنزارهای روشن خورشید ؟
رنگ خزان نیستی خزان پر مرگ است
نیست خزانی به خنده های تو پیدا
رنگ بهاری ؟ بهار تازه رس کال؟
یا چو کرانهای سایه خورده دریا ؟
پرتو فیروزه ای به دامن یک اشک ؟
یا نفس شعله ای به سبزی یک کوه ؟
سایه بیدی که اوفتاده به مرداب ؟
یا تن یک چشمه ی به جنگل انبوه ؟
رنگ چه ای ؟ ابر آسمان غروبی ؟
محو شده در دهان نیلی دریا ؟
رنگ گریزنده ستاره صبحی
یا سحری ؟ نیم رنگ گمشده پویا ؟
رنگ چه ای خوشه های گندم نارس؟
یا که چو رنگ گل جزیره ابهام ؟
شبنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #8
6 . کولی من :

عشق من گردبادی است وحشی
دختر دشت و آشفته کوه
عشق من کولی بی قراری است
م**س.ت و آواره و راه پیما
باد صحرا بود رهبر او
شب به روی کرانهای دریا
آتش افروزد و خسته افتد
شعله بر موج نیلی گریزان
موج لغزان که آتش بگیرد
لیک او خفته بر ماسه نرم
روز بر راههای پر از مه
در نوردد دل جنگل سبز
می سپارد شب رفته ای را
بر نگاه دل یک ستاره
می پرد همچو پروانه ای شاد
عشق من کولی بی قراری است
هیچ مرزی نبیند قرارش
آهویی از بشرها رمیده است
نازنین است و زیبا فرارش
گر بماند به شهری بمیرد
آب شیرین او تلخ گردد
گر بماند به گودال یک عشق
رود طغیانی بی سکونی است
هر دمش بستری تازه باید
می نپاید به یک کوی و برزن
روزی او در برم خواهد آمد
بگذرد روزی از کشور من
روزی آن برهنه پای وحشی
از شتابش بگیرد بر من
بادها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #9
7 . چشمه :

در پناه بته ای روی کمرگاهی دور
چشمه ای بود نهان زمزمه گر
چشمه ای بود سراینده دلشادی ها
چشمه ای روشن و روشنگر تاریکی ها
روی هر دامنه و دره دوید
رخ آِفته علف ها را شست
بوسه زد زلف گل وحشی را
دل خاموش چمن را کاوید
هیچ کس چشمه جوشنده به چیزی نگرفت
صورت هیچ کسی در دل او سایه نزد
بر لبانش چه سخن ها که کس آن را نشنید
بر جبینش چه شکن ها که کس آن را نزدود
گرچه پیوند نهان با دل کوهستان داشت
آرزو داشت ببیند رخ دریا ها را
آرزو داشت بریزد به دل اقیانوس
تا نیای خود را
آه اگر دشت عطش کرده لبانم نمکد
یا اگر س ینه آن کوه نکوبد بالم
یا اگر تندی این راه توانم نبرد
ماسه ساحل امید به تن خواهم شست
روی دریای پر از موج گران خواهم دید
گر چه کس نغمه این چشمه نه بشنود هنوز
باز در روی کمرگاه و فراز دره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #10
8 . پس از من شاعری آید :

پس از من شاعری اید
که اشکی را که من در چشم رنج افروختم
خواهد سترد
پس از من شاعری اید
که قدر ناله هایی را که گستردم نمی داند
گلوی نغمه های درد را
خواهد فشرد
پس از من شاعری اید
که در گهواره نرم سخن هایم شنیده لای لای من
که پیوند طلایی دارد او با من
و این پیوند روشن قطره های شعرهای بی کران ماست
ولی بیگانه ام با او
و او در دشت های دیگری گردونه می تازد
پس از من شاعری آید
که شعر او بهار بارور در سینه اندوزد
نمی انگیزدش رقص شکوفه های شوم شاخه پاییز
که چشمانش نمی پوید
سکوت ساحل تاریک را چون دیده فانوس
و او شعری برای رنج یک حسرت
که بر اشکی است آویزان
نمی سازد
پس ازمن شاعری اید
که می خندد اشعارش
که می بویند آواهای خودرویش
چو عطر سایه دار و دیرمان یک گل نارنج
که می روبند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا