متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار سیاوش کسرایی

  • نویسنده موضوع *AFSOON*
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 38
  • بازدیدها 1,686
  • برچسب‌ها
    شعر
  • کاربران تگ شده هیچ

کدام قالب شعری را بیشتر می پسندید؟

  • مثنوی

    رای 1 20.0%
  • قصیده

    رای 0 0.0%
  • غزل

    رای 2 40.0%
  • نو

    رای 2 40.0%
  • سپید

    رای 0 0.0%
  • قطعه

    رای 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    5

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #11
9 . مارافسا :

بگیر از سقف این قندیل ها را
نگون کن روشنی را تا بمیرد
ببر آن دودنک دیده آزار
فروکش شعله را تا پرنگیرد
ببر آن جام را بردار آن می
رها کن باده را در بوسه جام
شبستان را تهی کن از هیاهو
سبک بردار پا آهسته کن گام
بگو دروازه بانان دربندند
بگو تا شبروان دیگر نخوانند
عسس ها را بگو خاموش باشند
بگو تا گزمه ها استر نرانند
سخن آهسته !‌ مارافسای خفته است
ز افسونهای ماری سخت زیبا
نمی دانم چه ها بر او رسیده
که برناید از این آواره آوا
دم سحر آفرینش مانده اموش
کلام روشنش در کام خفته است
دو چشمش گر چه انگاری که بیناست
شبی را درنگاه خود نهفته است
چه غوغا ها که می افکند در شهر
به سحر نغمه و چشمان جادو
به فرمان نگین سبز او بود
نگاه مارهای پر تکاپو
شبی در پیچ و تاب دامن شمع
به سایه روشن اندر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #12
10 . موج

شناور سوی ساحل های ناپیدا
دو موج رهگذر بودیم
دو موج همسفر بودیم
گریز ما
نیاز ما
نشیب ما
فراز ما
شتاب شاد ما با هم
تلاش پاک ما توام
چه جنبش ها که ما را بود روی پرده دریا
شبی درگردبادی تند روی قله خیزاب
رها شد او ز آغوشم
جدا ماندم ز دامانش
گسست و ریخت مروارید بی پیوندمان بر آب
از آن پس در پی همزاد ناپیدا
بر این دریای بی خورشید
که روزی شب چراغش بود و می تابید
به هر ره می روم نالان به هر سو می دوم تنها
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #13
11 . خواب

دریا درون بستر من غوطه می خورد
وین های و هوی اوست
فریادهای من
ازهای من
رنگین ترانه های دل انگیز شاد من
فریادهای من همه از من گریختند
بر گیسوی شکسته امواج بالدار
یک شط زهر از بر مهتاب ریختند
امشب مرا چه می شود از این ش*ر..اب خواب ؟
لرزید در کرانه دریا غروب سرخ
در جام چشم من شب تلخی چکید و خفت
اسبان ابر یکسره کندند در هوا
گردونه های باد سپیدی ز روز رفت
یک سایه در سیاهی آواره غروب
خشکید بر افق
دریا غریو می کشد از آشیان هنوز
در های و هوی او
آن گیسوان سبز
با رشته های باد
در کار جست و جوست
در سیاه ریز شام
چشمی شکفته می شود از عمق آب ها
آرام و نرم نرم
می بلعدم به کام
مردی خمیده پشت
در قلب کوچه ها
فانوس می کشید
تابوتی از برابر چشمان من گذشت
بالا گرفت آب
لب های من مکید
این سایه های خشک به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #14
12 . گلدان :

دلم گلدان گلهای سیاهی است
نشانده ریشه ها درپیکر من
ز خون سرخ من سیراب گشته
شکفته در بهار بی برمن
درنگی رهگذاران بنگریدش
گل شبرنگ هم بوییدنی هست
عروسان را نمی زیبد به پیکر
ولی گل هر چه باشد چیدنی هست
نهالش کنده ام از سرزمینی
که در آن آرزوهای من افسرد
توانم رفت و گل آمد در این شهر
چراغ چشم من در راه پژمرد
ببوییدش که دارد عطر اندوه
سیه پوش جوانی من این گل
اگر چه اختر تاریکفامی است
بود خورشید غم پیراهن این گل
هزاران غنچه می سوزد دراین باغ
که تا وا می شود یک گل بدین رنگ
گل قلب مرا ارزان میگیرید
گران باشد گران باشد گل سنگ
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #15
13 . اقیانوس :

پای تا سر سینه اما بی نفس بی خاطره گنگ و فراموشی
هر صدایی در نگاهش گم به چشم ژرف خاموش
پر تپش بی سایه در خود ایستاده
سر به سر آغوش خشکی را به زیر پا نهاده
باز ... باز و بیکرانه دامن افشان دور گستر
باد ها را همسفر ساحل نشینان را نواگر
یادها را در سینه اش مغروق چون نعش زنی سیمینه اندام
نام ها از لب زدوده تن رها و بی سرانجام
محو در مه هر سپیده
شامگاهان ارغوانی ابر بر رویش دویده
لکه ها از دید شب ها برتن او
بوسه بس روز روشن خفته پیراهن او
گیسوانش در کرانی شست و شو گر ماسه ها را پای او بر ساحل دور
ره نشین ماه شب آبستن خورشید هر روز
بستر توفان مغرور
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #16
14 . پاییز درو

پاییز
پاییز برگریز گریزان ز ماه و سال
بر سینه سپیده دم تو نوار خون
آویختند
با صبحگاه سرد تو فریاد گرم دوست
آمیختند
پاییز میوه سحری رنگ سخت وکال
واریز قصر اب تو در شامگاه سرخ
نقش امیدهای به آتش نشسته است
دم سردی نسیم تتو در باغ های لخت
فرمان مرگ بر تن برگ شکسته است
دروازه ها گشودی و تابوت های گل
از شهر ما گریخت
عطر هزار ساله امید های ما
بارنگ سرخ خون
بر خاک خشک ریخت
فردای برف ریز
پاییز
هنگام رویش گل یخ از کنار سنگ
ای ننگ ای درنگ
قندیل های یخ را
چه کسی ذوب می کند ؟
وین جام های می را چه کسی آورد به زنگ ؟
پاییز
ای آسمان رقص کلاغان خشک بال
گل خانه شکسته در شاخه های فقر
دراین شب سیاه که غم بسته راه دید
کو خوشه ستاره ؟
کو ابر پاره پاره ؟
کو کهکشان سنگ فرش تا مشرق امید ؟
وقتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #17
15 . عاشق کش :

چو آن یغماگر از ره آمد و بنشست
ببرد از چشمهای شمعدان سو را
پریشان کرد در شب دود گیسو را
گرفته چنگ افسون را ساز را در دست
چو از راه آمد و بنشست
نوا درتارهای چنگ خود انداخت
دگرگون پرده ها پرداخت
هزاران تار جان بگسست
سبو را بر لبان عاشقان بشکست
وفا را درنگاه فتنه گر گم کرد
طمع در بردن دلهای مردم کرد
چو او بازآمد و بنشست
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #18
16 . بهار :

لاله های گلی
رو کوها درمی آد
توی هر دره ای
بوی گلپر می آد
شکوفه می کنن
به ها و بادوما
باز قد می کشن
سبز جو گندما
چل چله پارسالی
می شه مهمون ما
لونه شو می گذاره
لب ایوانما
از ده بالایی
باز عروس می برن
برای شادوماد
گاو و بز می خرن
اون تنور خاموشه
باز آتیش داره می شه
ننجونم پا تنور
مشغول کار می شه
کلاغه غار می زد
یکی حالا می آد
دسی دسی بچه ها
بابا از را می یاد
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #19
17 . باغ :

در به روی رهگذران باز بود
باغ پامال گروهی مردم بیگانه بود
نه نسیمی می وزید
و نه خورشیدی نگاهی سوی این گلخانه داشت
این نه گلزار این بهارستانی از خاشاک بود
بته ها کج
شاخه ها ژولیده
مرغان در پناه خارها
بلبلان خاموش
آهوها به دام افتاده
گل ها برگریز
خاک قبرستان افشان رنگهای لال بود
رنگ ها را پچ پچی در چشم بود
ریشه ها پا پیچ گل ها بود و گل ها خاکسار گام ها
باغ پامال گروهی مردم بیگانه بود
جست و جو کردم نشان از باغبانش خواستم
باغبان باغ قالی خفته بود
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #20
18 . داغگاه :

چون سایه غم آور تنهایی
سر بر دریچه ام ز چه می سایی ؟
در چشمه سار این شب جوشنده
افشان مکن دو زلف چلیپایی
بگریز از سیاهی شب هایم
ای خوابگرد دختر رویایی
دل داغگاه پیکر امید است
نه جلوه گاه لاله صحرایی
اینجا شکفته خار پریشانی
اینجا شکسته غنچه زیبایی
جز خون نبود هر چه که نوشیدیم
این موج های ساغر مینایی
بر باد رفت آتش این وادی
کولی ! تویی و بادیه پیمایی
 
امضا : *AFSOON*

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا