You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
29,907
-
کاربران تگ شده
هیچ
گر دگرگون بود حالت پارسال | | چونکه دیگر گشت باز امسال حال؟ |
تیر بودی چون شدهستی چون کمان؟ | | لاله بودی چون شدهستی چون تلال؟ |
ای نشاندهی دست روز و سال و ماه | | برکند روزیت دست ماه و سال |
پر صقالت بود روی، از گشت چرخ | | گشت روی پر صقالت چون شکال |
گر عیالت بود دی فرزند و زن | | بر عیال اکنون چرا گشتی عیال؟ |
با جمال اکنون کجا جوید تو را؟ | | کز تو می هر روز بگریزد جمال |
گر ز تو بگریزد آن کهت می بجست | | زاهد است او، زینهار از وی منال |
زانکه... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای به سر برده خیره عمر طویل | | همه بر قال قال و گفتن قیل |
خبر آری که این روایت کرد | | جعفر از سعد و سعد از اسمعیل |
که پسر بود دو مر آدم را | | مه قابیل و کهترش هابیل |
مر کهین را خدای ما بگزید | | تا بکشتش بدین حسد قابیل |
اندر این قصه نفع و فایده چیست؟ | | بنمای آن و بفگن این تطویل |
گر مراد تو زین سخن قصه است | | نیست این قصه سخت خوب و نبیل |
چون نخوانی حدیث دعد و رباب | | یا حدیث بثینه و ان جمیل؟ |
کان ازین خوشتر است، داده بده | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
گنبد پیروزهگون پر ز مشاعل | | چند بگشته است گرد این کرهی گل؟ |
علت جنبش چه بود از اول بودش؟ | | چیست درین قول اهل علم اوایل؟ |
کیست مر این قبه را محرک اول؟ | | چیست از این کار کرد شهره به حاصل؟ |
از پس بیفعلی آنکه فعل ازو بود | | از چه قبل گشت باز صانع و فاعل؟ |
جز که به حاجت نجنبد آنکه بجنبد | | وین نشود بر عقول مبهم و مشکل |
حال ز بیفعل اگر به فعل بگردد | | آن ازلی حال بود محدث و زایل |
هرکه مر او را بر این مقام بگیری | | گرچه سوار است عاجز آید و راجل |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
این باز سیه پیسه نگر بیپر و چنگال | | کو هیچ نه آرام همی یابد و نه هال |
بی آنکه ببینش تو خوش خوش برباید | | گاهی زن و فرزند گهی جان و گهی مال |
چون بر تو همی تیز کند چنگ پس او را | | جوینده چرائی تو به دندان و به چنگال؟ |
پر تو و بال تو جوانی و جمال است | | وین باز نخواهد بجز این پر و جز این بال |
گه منظر و قد صنمی را شکند پست | | گه منظر و کاخ ملکی را کند اطلال |
احوال دگر گردد ازو بر من و بر تو | | هموار و، نخواهد شدن او را دگر احوال |
پرهیز که زو پیری غل است و مر او... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای نام شنوده عاجل و آجل | | بشناس نخست آجل و از عاجل |
عاجل نبود مگر شتابنده | | هرگز نرود زجای خویش آجل |
زین چرخ دونده گر بقا خواهی | | در خورد تو نیست، نیست این مشکل |
چنگال مزن در این شتابنده | | کهت زود کند چو خویشتن زایل |
کشتی است جهان، چو رفت رفتی تو | | ور مینروی ازو طمع بگسل |
تو با خردی و این جهان نادان | | اندر خور تو کجاست این جاهل؟ |
با عقل نشین و صحبت او کن | | از عقل جدا کجا شود عاقل؟ |
عقل است ابدی، اگر بقا بایدت | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
طمع ندارم ازین پس زخلق جاه و محل | | مگر به خالق و دادار خلق عز و جل |
حرام را چو ندانستمی همی ز حلال | | چو سرو قامت من در حریر بود و حلل |
به طبع رفت به زیرم همی جهان جهان | | چو خوش لگام یکی اسپ تیز رو به مثل |
دوان به سوی من از هر سوی حلال و حرام | | چو سیل تیره و پر خس به پستی از سر تل |
من فریفته گشته به جهل، تکیه زده | | به قول جعفر و زید و ثنای خیل و خول |
فگند پهن بساطی به زیر پای نشاط | | به عمر کوته خود در دراز کرده امل |
مرا خبر نه ازانک این جهان مرد فریب | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
گسستم ز دنیای جافی امل | | تو را باد بند و گشاد و عمل |
غزال و غزل هر دوان مر تو را | | نجویم غزال و نگویم غزل |
مرا، ای پسر، عمر کوتاه کرد | | فراخیی امید و درازیی امل |
زمانه به کردار م**س.ت اشتری | | مرا پست بسپرد زیر سبل |
بسی دیدم اجلال و اعزازها | | ز خواجهی جلیل و امیر اجل |
ولیکن ندارد مرا هیچ سود | | امیر اجل چون بیاید اجل |
اگر عاریت باز خواهد ز ما | | زمانه نه جنگ آید و نه جدل |
چنانک آمدی رفت باید همی | | به تقدیر ایزد تعالی... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ستم از عجز و نه نیز از کلال | | |
یکسره عشاق مقال منند | | در گه و بیگه به خراسان رجال |
وز سخن ونامهی من گشت خوار | | نامهی مانی و نگارش نکال |
نام سخنهای من از نثر و نظم | | چیست سوی دانا؟ سحر حلال |
گر شنوندی همی اشعار من | | گنگ شدی ربه و عجاج لال |
ور به زمین آمدی از چرخ تیر | | برقلم من شده بودی عیال |
ور به گمان است دل تو درین | | چاشنیم گیر چه باید جدال؟ |
جز سخن من ز دل عاقلان | | مشکل و مبهم را نارد زوال |
| | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
گرامی چو مال و قوی چون جبال | | نکو چون جوانی و خوش چون جمال |
کهن گشتهای تن نهای بل نوی | | فزاینده در گردش ماه و سال |
ازو ناشده حال دوشیزگی | | ولیکن پسوده مر او را رجال |
همو مایهی زهد و دین هدی | | همو مایهی کفر و شرک و ضلال |
رهائی نیابد هم از مرگ خویش | | مبارز چو عاجز شود در قتال |
هر آنگه کزو باز ماند خطیب | | فزاید برو بیسعالی سعال |
فزونتر شود چون دوتائی کنمش | | دوتا چون کنندش بکاهد دوال |
همش گرم و هم سرد خواهی ولیک | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
لشکر پیری فگند و قافله ذل | | ناگه بر ساعدین و گردن من غل |
غلغل باشد به هر کجا سپه آید | | وین سپه از من ببرد یکسر غلغل |
شاد مبادا جهان هگرز که او کرد | | شادی و عز مرا بدل به غم و ذل |
نفسم چون نال بود و جسمم چون کوه | | کوه شد آن نال و نال که به تبدل |
نیک نگه کن گر استوار نداری | | شخص چو نالم که بود چون که بربل |
سی و دو درم که سست کرد زمانه | | سخت کجا گردد از هلیلهی کابل؟ |
قدم چون تیر بود چفته کمان کرد | | تیر مرا تیر و دی به رنج و تحامل |
| | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.