You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
30,436
-
کاربران تگ شده
هیچ
زان شاهد شکرلب زان ساقی خوش مذهب | | جان م**س.ت شد و قالب ای دوست مخسب امشب |
زان نور همه عالم هر شیوه همینالم | | تا بشنود احوالم ای دوست مخسب امشب |
گاهی به پریشانی گاهی به پشیمانی | | زین عیش همیمانی ای دوست مخسب امشب |
یک روز تو گر خواری یک روز تو مرداری | | از ما چه خبر داری ای دوست مخسب امشب |
بیرون شو از این هر دو بیگانه شو ای مردو | | قم قد ضحک الورد ای دوست مخسب امشب |
از هجر تو پرهیزم در عشق تو برخیزم | | شمس الحق تبریزم ای دوست مخسب امشب |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب | | ای جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب |
روی تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد | | ای شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب |
ای سرو دو صد بستان آرام دل مستان | | بردی دل و جان بستان زنهار مخسب امشب |
ای باغ خوش خندان بیتو دو جهان زندان | | آنی تو و صد چندان زنهار مخسب امشب |
بریده شد از این جوی جهان آب | | بهارا بازگرد و وارسان آب |
از آن آبی که چشمه خضر و الیاس | | ندیدست و نبیند آن چنان آب |
زهی سرچشمهای کز فر جوشش | | بجوشد هر دمی از عین جان آب |
چو باشد آبها نانها برویند | | ولی هرگز نرست ای جان ز نان آب |
برای لقمهای نان چون گدایان | | مریز از روی فقر ای میهمان آب |
سراسر جمله عالم نیم لقمهست | | ز حرص نیم لقمه شد نهان آب |
زمین و آسمان دلو و سبویند | | برونست از زمین و آسمان آب |
تو هم بیرون رو از چرخ و زمین... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
الا ای روی تو صد ماه و مهتاب | | مگو شب گشت و بیگه گشت بشتاب |
مرا در سایهات ای کعبه جان | | به هر مسجد ز خورشیدست محراب |
غلط گفتم که اندر مسجد ما | | برون در بود خورشید بواب |
از این هفت آسیا ما نان نجوییم | | ننوشیم آب ما زین سبز دولاب |
مسبب اوست اسباب جهان را | | چه باشد تار و پود لاف اسباب |
ز مستی در هزاران چه فتادیم | | برون مان میکشد عشقش به قلاب |
چه رونق دارد از مجلس جان | | زهی چشم و چراغ جان اصحاب |
بخندد باغ دل زان سرو... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مخسب ای یار مهمان دار امشب | | که تو روحی و ما بیمار امشب |
برون کن خواب را از چشم اسرار | | که تا پیدا شود اسرار امشب |
اگر تو مشترییی گرد مه گرد | | بگرد گنبد دوار امشب |
شکار نسر طایر را به گردون | | چو جان جعفری طیار امشب |
تو را حق داد صیقل تا زدایی | | ز هجر ازرق زنگار امشب |
بحمدالله که خلقان جمله خفتند | | و من بر خالقم بر کار امشب |
زهی کر و فر و اقبال بیدار | | که حق بیدار و ما بیدار امشب |
اگر چشمم بخسبد تا سحرگه | | ز چشم خود... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای در غم تو به سوز و یارب | | بگریسته آسمان همه شب |
گر چرخ بگرید و بخندد | | آن جذبه خاک باشد اغلب |
از بس که بریخت اشک بر خاک | | شد خاک ز اشک او مطیب |
از گریه آسمان درآمد | | صد باغ به خنده مذهب |
من بودم و چرخ دوش گریان | | او را و مرا یکیست مذهب |
از گریه آسمان چه روید | | گلها و بنفشه مرطب |
وز گریه عاشقان چه روید | | صد مهر درون آن شکرلب |
آن چشم به گریه میفشارد | | تا بفشارد نگار غبغب |
این گریه ابر و خنده... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آه از این زشتان که مه رو مینمایند از نقاب | | از درون سو کاه تاب و از برون سو ماهتاب |
چنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون | | دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب |
عاشق چادر مباش و خر مران در آب و گل | | تا نمانی ز آب و گل مانند خر اندر خلاب |
چون به سگ نان افکنی سگ بو کند آنگه خورد | | سگ نهای شیری چه باشد بهر نان چندین شتاب |
در هر آن مردار بینی رنگکی گویی که جان | | جان کجا رنگ از کجا جان را بجو جان را بیاب |
تو سال و حاجتی دلبر جواب هر سال | | چون جواب آید فنا گردد سال اندر جواب |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
یا وصال یار باید یا حریفان را ش*ر..اب | | چونک دریا دست ندهد پای نه در جوی آب |
آن حریفان چو جان و باقیان جاودان | | در لطافت همچو آب و در سخاوت چون سحاب |
همرهان آب حیوان خضریان آسمان | | زندگی هر عمارت گنجهای هر خراب |
آب یار نور آمد این لطیف و آن ظریف | | هر دو غمازند لیکن نی ز کین بل ز احتساب |
آب اندر طشت و یا جو چون ز کف جنبان شود | | نور بر دیوار هم آغاز گیرد اضطراب |
عرق جنسیت برادر جون قیامت میکند | | خود تو بنگر من خموشم و هوا علم بالصواب |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب | | وان حدیث چو شکر کز تو شنیدم همه شب |
گر چه از شمع تو میسوخت چو پروانه دلم | | گرد شمع رخ خوب تو پریدم همه شب |
شب به پیش رخ چون ماه تو چادر میبست | | من چو مه چادر شب میبدریدم همه شب |
جان ز ذوق تو چو گربه لب خود میلیسد | | من چو طفلان سر انگشت گزیدم همه شب |
سینه چون خانه زنبور پر از مشغله بود | | کز تو ای کان عسل شهد کشیدم همه شب |
دام شب آمد جانهای خلایق بربود | | چون دل مرغ در آن دام طپیدم همه شب |
آنک جانها چو کبوتر همه در حکم... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب | | که براق بر در آمد فاذا فرغت فانصب |
چو طریق بسته بودست و طمع گسسته بودست | | تو برآ بر آسمانها بگشا طریق و مذهب |
نفسی فلک نیاید دو هزار در گشاید | | چو امیر خاص اقرا به دعا گشاید آن لب |
سوی بحر رو چو ماهی که بیافت در شاهی | | چو بگوید او چه خواهی تو بگو الیک ارغب |
چو صریر تو شنیدم چو قلم به سر دویدم | | چو به قلب تو رسیدم چه کنم صداع قالب |
ز سلام خوش سلامان بکشم ز کبر دامان | | که شدست از سلامت دل و جان ما مطیب |
ز کف چنین شرابی ز دم چنین... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.