شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2,704
  • بازدیدها 19,242
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #331
[IMG]


در انتظار خوابم و صد افسوس

خوابم به چشم باز نميآيد

اندوهگين و غمزده مي گويم

شايد ز روي ناز نمي آيد

چون سايه گشته خواب و نمي افتد

در دامهاي روشن چشمانم

مي خواند آن نهفته نامعلوم

در ضربه هاي نبض پريشانم

مغروق اين جواني معصوم

مغروق لحظه هاي فراموشي

مغروق اين سلام نوازشبار
در بوسه و نگاه و همآغوشي
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #332
وقتی که دیگرنبود...
من به بودنش نیازمندشدم...
وقتی که دیگررفت...
من به انتظارآمدنش نشستم....
وقتی که دیگرنمی توانست ...
مرادوست بدارد..
من اورادوست داشتم..
وقتی اوتمام کرد....
من شروع کردم.....
وقتی اوتمام شد....
من آغازشدم....
وچه سخت است تنهامتولدشدن....
مثل تنهازندگی کردن...
مثل تنهامردن!
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌
‌‌
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #333
چند سالی می شود مــن خـــاطرم آزرده است
یک نفر قــلب مــــرا دزدید و با خود برده است

خانه غــــمگین، قـــاب خالی، ساعتی درگیر خـواب
روی قـــالی تک تک گل هایمان پژمـــرده است

غــصه خـــوردن را رهـــا کردم ولی این روزها
ذره ذره گم شدم، چون غصه من را خورده است

بی خـــیالم، بی خـــیالِ بی خـــیال از رفتنت
ظاهرا شـــادم ولیکن باطنم افــــسرده است

" آمدی جـــانم به قـــربانت ولی حــالا چــرا؟ "
دیر کردی، شهـــریار قصه هایت مــــرده است...
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #334
اگر بسویت این چنین دویده ام

به عشق عاشقم نه بر وصال تو

به ظلمت شبان بی فروغ من

خیال عشق خوشتر از خیال تو

کنون که در کنار او نشسته ای

تو و ش*ر..اب و دولت وصال او!

گذشته رفت و آن فسانه کهنه شد

تن تو ماند و عشق بی زوال او!
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #335
باید كسی باشد شبی ماتم بگیرد
وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد

باید كسی باشد كه عكس خنده ام را
در لابه لای گریه اش محكم بگیرد


چشمش به هر كوچه خیابانی بیافتد
باران تنهاتر شدن، نَم نَم… بگیرد

ی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد
آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد

از گریه‌های او خدا قلبش بلرزد
از گریه‌های او نفسهایم بگیرد

من! جای خالی باشم و او هم برایم
هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #336
نمی دونی تو این روزا چقدر از زندگی سیرم

دارم می میرم از اینکه تو رفتی و نمی میرم

نمی دونی تو این روزا چقدر یاد تو می افتم

ته دنیام نزدیکه نگاه کن کی بهت گفتم

کجا باید برم بی تو، تویی که قدّ ِ دنیامی

که هر جایی رو می بینم نبینم پیش چشمامی

برم هر جای این دنیا شبم با بغض دمسازه

آخه هر جا یه چیزی هست منُ یاد تو بندازه

نمی دونم تو این برزخ کی از این درد می میرم

نمی دونم چرا یک شب فراموشی نمی گیرم

منُ اینجا بکُش وقتی قراره تازه رویا شی

اگه تا آخر دنیا قراره تو دلم باشی….
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #337
دلتنگـ.ـم دلتنگِ ڪسے ڪہ

دلتنگــےاش راهر لحظہ گلایـ.ـہ

مے ڪند و بهـ.ـانہ مے گیرد

انصاف نیست انتـ.ـهاے ایڹ

همہ دلتنگـ.ـے این همہ بهانہ

این همہ حــ.ـسرت وصال نباشد...
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #338
عشق با یک مژه برهم زدنی می آید
مثل عطری ست که از پیرَهنی می آید

بی خبر از غم واندوه ،خروشان و رهاست
چون نسیمی که به سوی گوَنی می آید

این دل آشوبگر ِ دلشده ی حادثه باز
گیسو آشفته به هر انجمنی می آید

از دلِ خسته ی هر صخره ی دور افتاده
هر شب آوای خوش ِ کوهکنی می آید

باز هم پنجره از خاطره ها می گوید
باز هم کوچه به دیدار زنی می آید
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #339
ِنـازنیـنـا نـازِ تـو دانـی چـه بـا مـا می کنـد؟
سر،شکن طفلی بُوَد،کارخود حاشامی کند

بـر زمیـنـم مـی زنــد، بـرآسمـانــم مـی بــرد
شعبـده بـازیسـت، تردستـیِ زیبـا می کند

عـالـمی دیگر به خـود دارد نگاهت گوئیـا
عالمی را محو خود،چشم فریبـا می کند

ازسرِ زلـفت چـه گـویم بـا بهین پیرایشی
محشری بردوش و برآن قدِّ رعنـامی کند

دست مشّاطه مریزاد،از کجا دانـد مگـر؟
زلـف کج برچهرهٔ خوبـان چه غوغـامیکند

شانه کمترکن،که دلهای فراوان بسته است
سـربـه دارو دل پریشان آن چلیپا می کند

روی ماهت جلوه گردرمحفل آرائی چه خوش
جلوه ی جانان مجلس مصفا می کند
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #340
رفتی از این ویرانه یار ناسپاس من؛
کردی فراموشم عزیز بی حواس من !

یک لحظه هم طعم حضورت را نفهمیدم
در خانه ی بیگانه پیچید عطر یاس من ،

عادت ندادی این من دیوانه را بر خویش
دلتنگی امشب گشته حسّ ناشناس من

می خواستم محکم بمانم ساکت و مغرور
بر هم زد این وابستگی، جول و پلاس من

مخفی نمی ماند از امشب در دلم چیزی
رو می شود با حال بد، هر برگ آس من

گفتم که خیلی خسته ام گفتند عبرت گیر
لعنت به تو کردی جهانی را کلاس من !

یک شب گرفتم توی آغوشم لباست را
عطر تو جا مانده از آن شب بر لباس من

من هستم و لعنت به دلتنگیم بعد از تو
خوشبخت باشی لااقل! حق ناشناس من..
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا