نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,190
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #401
به خاطر مردم است که می‌گویم
گوش هایت را کمی نزدیک دهانم بیار

دنیا
دارد از شعرهای عاشقانه تهی می‌شود
و مردم نمی‌دانند
چگونه می‌شود بی هیچ واژه ای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشت
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #402
در این هستی غم انگیز
وقتی حتی روشن كردن یک چراغ ساده «دوستت دارم»
كام زندگی را تلخ می‌كند

وقتی شنیدن دقیقه ای صدای بهشتی‌ات
زندگی را تا مرزهای دوزخ می‌لغزاند
دیگر نازنین من
چه جای اندوه؟
چه جای اگر؟
چه جای كاش؟
و من…

این حرف آخر نیست!
به ارتفاع ابدیت دوستت دارم
حتی اگر به رسم پرهیزکاری های صوفیانه
از لذت گفتنش امتناع كنم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #403
هرگز بود آدمی بدین زیبایی؟یا سرو بدین بلند و خوش بالایی؟
مسکین دل آنکه از برش برخیزیخرم تن آنکه از درش بازآیی

گیرم که به فتوای خردمندی و رایاز دایره‌ی عقل برون ننهم پای
با میل که طبع می‌کند چتوان کرد؟عیبست که در من آفریدست خدای

کی دانستم که بیخطا برگردی؟برگشتی و خون مستمندان خوردی
بالله اگر آنکه خط کشتن داردآن جور پسندد که تو بی‌خط کردی
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #404

گر کام دل از زمانه تصویر کنیبی‌فایده خود را ز غمان پیر کنی
گیرم که ز دشمن گله آری بر دوستچون دوست جفا کند چه تدبیر کنی؟

ای کودک لشکری که لشکر شکنیتا کی دل ما چو قلب کافر شکنی؟
آن را که تو تازیانه بر سر شکنیبه زانکه ببینی و عنان برشکنی

ای مایه‌ی درمان نفسی ننشینیتا صورت حال دردمندان بینی
گر من به تو فرهاد صفت شیفته‌امعیبم مکن ای جان که تو بس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #405
سوی خود خوان یک رهم تا تحفه جان آرم تو راجان نثار افشان خاک آستان آرم تو را
از کدامین باغی ای مرغ سحر با من بگویتا پیام طایر هم آشیان آرم تو را
من خموشم حال من می‌پرسی ای همدم که بازنالم و از ناله‌ی خود در فغان آرم تو را
شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه منتا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را
ناله بی‌تاثیر و افغان بی‌اثر چون زین دو منبر سر مهر ای مه نامهربان آرم تو را
گر نیارم بر زبان از غیر حرفی چون کنمتا به حرف ای دلبر نامهربان آرم تو را
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #406
به گردون می‌رسد فریاد یارب یاربم شب‌ها
به گردون می‌رسد فریاد یارب یاربم شب‌هاچه شد یارب در این شب‌ها غم تاثیر یارب‌ها
به دل صدگونه مطلب سوی او رفتم ولی ماندمز بیم خوی او خاموش و در دل ماند مطلب‌ها
هزاران شکوه بر لب بود یاران را ز خوی توبه شکرخنده آمد چون لبت، زد مهر بر لب‌ها
ندانی گر ز حال تشنگان شربت وصلتببین افتاده چون ماهی طپان بر خاک طالب‌ها
جدا از ماه رویت عاشقان از چشم تر هر شبفرو ریزند کوکب تا فرو ریزند کوکب‌ها
چسان هاتف بجا ماند کسی را دین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #407
جوانی بگذرد یارب به کام دل جوانی راکه سازد کامیاب از وصل پیر ناتوانی را
به قتلم کوشی ای زیبا جوان و من درین حیرتکه از قتل کهن پیری چه خیزد نوجوانی را
تمام مهربانان را به خود نامهربان کردمبه امیدی که سازم مهربان نامهربانی را
چه باشد جادهی ای سرو سرکش در پناه خودتذرو بی‌پناهی قمری بی آشیانی را
مکن آزار جان هاتف آزرده جان دیگرکزین افزون نشاید خست جان خسته جانی را
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #408
جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجاذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا
دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبه‌ایورنه پای ما کجا وین راه بی‌پایان کجا
ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلبتا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا
جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراقاین تن لاغر کجا بار غم هجران کجا
در لب یار است آب زندگی در حیرتمخضر می‌رفت از پی سرچشمه‌ی حیوان کجا
چون جرس با ناله عمری شد که ره طی می‌کندتا رسد هاتف به گرد محمل جانان کج
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #409
تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدن‌هامن و این دشت بی‌پایان و بی‌حاصل دویدن‌ها
تو و یک وعده و فارغ ز من هر شب به خواب خوشمن و شب‌ها و درد انتظار و دل طپیدن‌ها
نصیحت‌های نیک اندیشیت گفتیم و نشنیدیچها تا پیشت آید زین نصیحت ناشنیدن‌ها
پر و بالم به حسرت ریخت در کنج قفس آخرخوشا ایام آزادی و در گلشن دویدن‌ها
کنون در من اگر بیند به خواری و غضب بیندکجا رفت آن به روی من به شوق از شرم دیدن‌ها
تغافل‌های او در بزم غیرم کشته بود امشبنبودش سوی من هاتف گر آن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #410
به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اماشبی با او بسر بردم ز وصلش بی‌نصیب اما
مرا بی او شکیبایی چه می‌فرمائی ای همدمشکیب آمد علاج هجر دانم کو شکیب اما
ز هر عاشق رموز عشق مشنو سر عشق گلز مرغان چمن نتوان شنید از عندلیب اما
خورد هر تشنه لب آب از لب مردم فریب اواز آن سرچشمه من هم می‌خورم گاهی فریب اما
به حال مرگ افتاده است هاتف ای پرستارانطبیبش کاش می‌آمد به بالین عنقریب اما
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا