You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
29,194
-
کاربران تگ شده
هیچ
جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا
جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا | | غمناک چه میخواهی ما را تو چنین بادا |
بر کشور جان شاهی ز اندوه دل آگاهی | | شادش چو نمیخواهی غمگینتر ازین بادا |
هر سرو که افرازد قد پیش تو و نازد | | چون سایهات افتاده بر روی زمین بادا |
با مدعی از یاری گاهی نظری داری | | لطف تو به او باری چون هست همین بادا |
جز کلبهی من جائی از رخش فرو نایی | | یا خانهی من جایت یا خانهی زین بادا |
گر هست وفا گفتی هم در تو گمان دارم | | در حق منت این... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ناقهی آن محمل نشین چون راند از منزل مرا
ناقهی آن محمل نشین چون راند از منزل مرا | | جان قفای ناقه رفت و دل پی محمل مرا |
ز آتش رشکم کنی تا داغ، هر شب میشوی | | شمع بزم غیر و میخواهی در آن محفل مرا |
بعد عمری زد به من تیغی و از من درگذشت | | کشت لیک از حسرت تیغ دگر قاتل مرا |
بارها گفتم که پیکانش ز دل بیرون کشم | | جهدها کردم ولی برنامد این از دل مرا |
خط برآوردی و عاشق کشتی آخر کرد عشق | | غرقه در دریا تو را آسوده در ساحل مرا |
چاره جو هاتف برای مشکل عشقم ولی | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
گل خواهد کرد از گل ما
گل خواهد کرد از گل ما | | خاری که شکسته در دل ما |
از کوی وفا برون نیائیم | | دامنگیر است منزل ما |
مرغان حرم ز رشک مردند | | چون بال فشاند بسمل ما |
نام گنهی نبرد تا کشت | | ما را به چه جرم قاتل ما |
کار دگر از صبا نیامد | | جز کشتن شمع محفل ما |
بیرحمی برق بین چه پرسی | | از کشته ما و حاصل ما |
خندد به هزار مرغ زیرک | | در دام تو صید غافل ما |
هاتف آخر به مکتب عشق | | طفلی... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
نوید آمدن یار دلستان مرا | | بیار قاصد و بستان به مژده جان مرا |
فغان و ناله کنم صبح و شام و در دل یار | | فغان که نیست اثر ناله و فغان مرا |
فغان که تا به گلستان شکفت گل، بادی | | وزید و زیر و زبر کرد آشیان مرا |
مرا جدا ز تو ویرانهای است هر شب جای | | که سوخت آتش هجر تو خانمان مرا |
به قصد کوی تو بیرحم عاشقان ز وطنها | | روان شوند فکنده به دوش خویش کفنها |
فغان که در همهی عمر یک سخن نشنیدی | | ز ما و میشنوی زین سبب ز خلق سخنها |
مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب | | به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب |
مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا | | نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب |
ز من او فارغ و من در خیالش تا سحر کایا | | بود یارش که و کارش چه و جایش کجا امشب |
شدی دوش از بر امشب آمدی اما ز بیتابی | | کشیدم محنت صد ساله هجر از دوش تا امشب |
شب هجر است و دارم بر فلک دست دعا اما | | به غیر از مرگ حیرانم چه خواهم از خدا امشب |
چو فردا همچو امروز او ز من بیگانه خواهد شد | | گرفتم همچو دیشب گشت با من... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
بوده است یار بی من اگر دوش با رقیب | | یا من به قتل میرسم امروز یا رقیب |
شکر خدا که مرد به ناکامی و ندید | | مرگ مرا که میطلبد از خدا رقیب |
با یار شرح درد جدائی چسان دهم | | چون یک نفس نمیشود از وی جدا رقیب |
هم آشناست با تو و هم محرم ای دریغ | | ظلم است با سگ تو بود آشنا رقیب |
در عاشقی هزار غم و درد هست و نیست | | دردی از این بتر که بود یار با رقیب |
با هاتف آنچه کرده که او داند و خدا | | بیند جزای جمله به روز جزا رقیب |
شب وصل است و با دلبر مرا لب بر لب است امشب | | شبی کز روز خوشتر باشد آن شب امشب است امشب |
به چشمی روی آن مه بینم از شوق و به صد حسرت | | ز بیم صبح چشم دیگرم بر کوکب است امشب |
دلا بردار از لب مهر خاموشی و با دلبر | | سخن آغاز کن هنگام عرض مطلب است امشب |
چون شیشهی دل نه از ستم آسمان پر است | | مینای ما تهی است دل ما از آن پر است |
ای عندلیب باغ محبت گل وفا | | کم جو ز گلبنی که بر آن آشیان پر است |
خالی است گر خم فلک از بادهی نشاط | | غم نیست چون ز می خم پیر مغان پر است |
سرو تو را به تربیت من چه احتیاج | | نخل رطب فشان تو را باغبان پر است |
جانی نماند لیک اگر جان طلب کنی | | بهر تن ضعیف من این نیم جان پر است |
هاتف به من ز جور رقیب و جفای یار | | کم کن سخن که گوشم ازین داستان پر است |
قاصد به خاک بر سر کویش فتاده کیست | | بر خاک آستانهی او سرنهاده کیست |
چون بر سمند آید و خلقیش در رکاب | | همراه او سوار کدام و پیاده کیست |
در کوی او عزیز کدام است و کیست خار | | در بزم او نشسته که و ایستاده کیست |
عزت ز محرمان بر او بیشتر کراست | | دارد کسی که حرمت از ایشان زیاده کیست |
آن کس که ساغر می نابش دهد کدام | | وان کس که میستاند از او جام باده کیست |
رندی که باز بسته در عیش بر جهان | | تنها به روی او در عشرت گشاده کیست |
اغیار سر نهاده فراغت به پای یار | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.