نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,194
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #421
ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشتکه اول از دل مجروح من نشان نگذاشت
ز بی‌وفایی گل بود مرغ دل آگاهاز آن به گلبن این گلشن آشیان نگذاشت
ز شوق دیدن آن گل، ستم نگر که شدمرضا به رخنه‌ی دیوار و باغبان نگذاشت
رسید کار به جایی که یار بگذاردز لطف بر دل من دستی، آسمان نگذاشت
ز ناز بر دل پیر و جوان در این محفلکدام داغ که آن نازنین جوان نگذاشت
شکایتی ز سگانت نبود هاتف رابر آستان تواش جور پاسبان نگذاشت
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #422
هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیستعاشقم عاشق مرا با وصل و هجران کار نیست
هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سودآنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست
در حریمش بار دارم لیک در بیرون درکرده‌ام جا تا چو آید غیر گویم یار نیست
دل به پیغام وفا هر کس که می‌آرد ز یارمی‌دهم تسکین و می‌دانم که حرف یار نیست
گلشن کویش بهشتی خرم است اما دریغکز هجوم زاغ یک بلبل درین گلزار نیست
سر عشق یار با بیگانگان هاتف مگوگوش این ناآشنایان محرم اسرار نیست
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #423
حرف غمت از دهان ما جستیا آتشی از زبان ما جست
رو جانب دام یا قفس کردهر مرغ کز آشیان ما جست
یک‌یک ز نشان فراتر افتادهر تیر که از کمان ما جست
آتش به سپهر زد شراریکز آه شررفشان ما جست
غیر از که شنید سر عشقتحرفی مگر از دهان ما جست
ز انسان که خورد نسیم بر گلتیر تو ز استخوان ما جست
هاتف چو شراره‌ای که ناگاهز آتش جهد از میان ما جست
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #424
لبم خموش ز آواز مدعا طلبی استکه مدعا طلبیدن ز یار بی‌ادبی است
حکیم جام جم و آب خضر چون گویدمراد جام زجاجی و باده‌ی عنبی است
نرنجم ار سخن تلخ گویدم که ز پیشکرفشان لبش از خنده‌های زیر لبی است
شب از جفای تو می‌نالم و چو می‌نگرمهمان دعای تو با ناله‌های نیمه شبی است
به یک کرشمه‌ی چشم فسونگر تو شودیکی هلاک یکی زنده این چه بوالعجبی است
برد دل از همه کس نظم او که هاتف راملاحت عجمی و فصاحت عربی است
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #425
ای باده ز خون من به جامتاین می به قدح بود مدامت
خونم چو می ار کشی حلالتمی بی من اگر خوری حرامت
مرغان حرم در آشیان‌هادر آرزوی شکنج دامت
بالای بلند خوش خرامانافتاده‌ی شیوه‌ی خرامت
ماه فلکش ز چشم افتاددید آنکه چو مه به طرف بامت
نالم که برد بر تو ناممآن کس که ز من شنید نامت
هر کس به غلامی تو نازدهاتف به غلامی غلامت
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #426
گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامتگفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت
گفتم چه خوش از کار جهان گفت غم عشقگفتم چه بود حاصل آن گفت ندامت
هر جا که یکی قامت موزون نگرد دلچون سایه به پایش فکند رحل اقامت
در خلد اگر پهلوی طوبیم نشاننددل می‌کشدم باز به آن جلوه‌ی قامت
عمرم همه در هجر تو بگذشت که روزیدر بر کنم از وصل تو تشریف کرامت
دامن ز کفم می‌کشی و می‌روی امروزدست من و دامان تو فردای قیامت
امروز بسی پیش تو خوارند و پس از مرگ
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #427
چه گویمت که دلم از جدائیت چون استدلم جدا ز تو دل نیست قطره‌ی خون است
تو کرده‌ای دل من خون و تا ز غصه کنیدوباره خون به دلم پرسیم دلت چون است
نه زلف و خال و رخ لیلی، آن دگر چیز استکه آفت دل و صبر و قرار مجنون است
ز مور کمترم و می‌کشم به قوت عشقبه دوش باری، کز حد پیل افزون است
ز من بریدی اگر مهر بی‌سبب دانمکه این نه کار تو این کار ، کار گردون است
اگر به قامت موزون کشد دل هاتفنه جرم او که تقاضای طبع موزون است
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #428
یک گریبان نیست کز بیداد آن مه پاره نیسترحم گویا در دل بی‌رحم آن مه پاره نیست
کو دلی کز آن دل بی‌رحم سنگین نیست چاککو گریبانی کز آن چاک گریبان پاره نیست
ای دلت در سینه سنگ خاره با من جور بسدر تن من آخر این جان است سنگ خاره نیست
گاه گاهم بر رخ او رخصت نظاره هستلیک این خون گشته دل را طاقت نظاره نیست
جان اگر خواهی مده تا می‌توانی دل ز دستدل چو رفت از دست غیر از جان سپردن چاره نیست
کامیاب از روی آن ماهند یاران در وطنبی‌نصیب از وصل او جز هاتف آواره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #429
شود از باد تا شمشاد گاهی راست گاهی کجبه جلوه سرو قدت باد گاهی راست گاهی کج
ز بهر کندن خارا برای سجده‌ی شیرینشدی در بیستون فرهاد گاهی راست گاهی کج
عجب نبود کز آهم قامتش در پیچ و تاب افتدکه گردد شاخ گل از باد، گاهی راست گاهی کج
تو دی می‌رفتی و هاتف به دنبال تو چون سایهبه خاک راه می‌افتاد گاهی راست گاهی کج
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #430
بی من و غیر اگر باده خورد نوشش بادیاد من گو نکند غیر فراموشش باد
یار بی‌غیر که می در قدحش خون گرددخون من گر همه ریزد به قدح نوشش باد
سرو اگر جلوه کند با تن عریان به چمنشرمی از جلوه‌ی آن سرو قبا پوشش باد
دوش می‌گفت که خونت شب دیگر ریزمامشب امید که یاد از سخن دوشش باد
ننگ یار است که یاد آرد از اغیار مدامنام این فرقه‌ی بدنام فراموشش باد
دل که خو کرده به اندوه فراغت همه عمربا خیالت همه شب دست در آغوشش باد
هاتف از جور تو دم می‌نزند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا