You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
29,270
-
کاربران تگ شده
هیچ
عشق تو بیروی تو درد دلیست | | مشکل عشق تو مشکل مشکلیست |
بیتو در هر خانه دستی بر سریست | | وز تو در هر کوی پایی در گلیست |
بر در بتخانهی حسنت کنون | | دست صبرم زیر سنگ باطلیست |
شادی وصلت به هر دل کی رسد | | تا ترا شکرانه بر هر غم دلیست |
حاصلم در عشق تو بیحاصلیست | | هیچ نتوان گفت نیکو حاصلیست |
از تحیر هر زمانی در رهت | | روی امیدم به دیگر منزلیست |
کشتیی بر خشک میران انوری | | کاخر این دریای غم را ساحلیست |
در همه مملکت مرا جانیست | | هر زمان پایبند جانانیست |
در کنارم به جای دمسازی | | تا سحرگه ز دیده طوفانیست |
در کجا میخورد مرا غم عشق | | در همه خانهام یکی تا نیست |
یک دم از درد عشق ناساید | | دادم انصاف رنجکش جانیست |
گفتم او را که صبر کن که به صبر | | هر غمی را که هست پایانیست |
این همه هست کاشکی باری | | کار او را سری و سامانیست |
مکن ای دل که عشق کار تو نیست | | بار خود را ببر که بار تو نیست |
مردی از عشق و در غم دگری | | گرچه این هم به اختیار تو نیست |
دیده راز تو فاش کرد ازآنک | | دیده در عشق رازدار تو نیست |
نوبهار آمد و جهان بشکفت | | زان ترا چه چو نوبهار تو نیست |
بیمهر جمال تو دلی نیست | | بیمهر هوای تو گلی نیست |
بگذشت زمانه وز تو کس را | | جز عمر گذشته حاصلی نیست |
تا از چه گلی که از تو خالی | | در عالم آب و گل دلی نیست |
در دائرهی جهان محدث | | چون حادثهی تو مشکلی نیست |
در تو که رسد که در ره تو | | جز منزل عجز منزلی نیست |
در بحر تحیر تو پایاب | | کی سود کند که ساحلی نیست |
یار با من چون سر یاری نداشت | | ذرهای در دل وفاداری نداشت |
عاشقان بسیار دیدم در جهان | | هیچکس کس را بدین خواری نداشت |
جان به ترک دل بگفت از بیم هجر | | طاقت چندین جگرخواری نداشت |
تا پدید آمد ش*ر..اب عشق تو | | هیچ عاشق برگ هشیاری نداشت |
دل ز بیصبری همی زد لاف عشق | | گفت دارم صبر پنداری نداشت |
بار وصلش در جهان نگشاد کس | | کاندرو در هجر سرباری نداشت |
درد چشم من فزون شد بهر آنک | | توتیای از صبر پنداری نداشت |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
باز کی گیرم اندر آغوشت | | کی بیارم به دست چون دوشت |
هرگز آیا به خواب خواهم دید | | یک شبی دیگر اندر آغوشت |
تا بدیدم به زیر حلقهی زلف | | حلقهی گوش بر بناگوشت |
گشت یکبارگی دل ریشم | | حلقهی گوش حلقه در گوشت |
رایت حسن تو از مه برگذشت | | با من این جور تو از حد درگذشت |
آتش هجر توام خوش خوش بسوخت | | آب اندوه توام از سر گذشت |
نگذرد بر هیچ کس از عاشقان | | آنچ دوش از عشق بر چاکر گذشت |
گریهی من شور در عالم فکند | | نالهی من از فلک برتر گذشت |
دوش باز آمد خیالت پیش من | | حال من چون دید از من درگذشت |
دیدهام در پای او گوهر فشاند | | تا چو میبگذشت بر گوهر گذشت |
درگذشت اشک من از یاقوت سرخ | | گرچه در زردی رخم از زر گذشت |
پایهی حسنت به هر... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
یار ما را به هیچ برنگرفت | | وانچه گفتیم هیچ درنگرفت |
پردهی ما دریده گشت و هنوز | | پرده از روی کار برنگرفت |
درنیامد ز راه دیده به دل | | تا دل از راه سینه برنگرفت |
خدمت ما بجز هبا نشمرد | | صحبت ما بجز هدر نگرفت |
جز وفا سیرت دلم نگذاشت | | جز جفا عادتی دگر نگرفت |
هیچ روزی مرا به سر نامد | | که دلم عشق او از سر نگرفت |
سخت خوشی چشم بدت دورباد | | سال و مه و روز و شبت سور باد |
بندهی زلفین تو شد غالیه | | خاک کف پای تو کافور باد |
خادم و فراش تو رضوان سزد | | چاکر و دربان درت حور باد |
عاشق محنتزده چون هست شاد | | حاسد خرم شده مهجور باد |
وصل تو بادا همه نزدیک ما | | هجر تو جاوید ز ما دور باد |
از بس که کشیدم از تو بیداد | | از دست تو آمدم به فریاد |
فریاد از آن کنم که آمد | | بر من ز تو ای نگار بیداد |
داد از دل پر طمع چه دارم | | بر خیر چرا کنم سر از داد |
مردی چه طلب کنم ز آتش | | نرمی چه طلب کنم ز پولاد |
شادی ز دل منست غمگین | | در عشق تو ای بت پریزاد |
هرگز دل من مباد بیغم | | گر تو به غم دل منی شاد |
من جان و جهان به باد دادم | | ای جان جهان ترا بقا باد |