You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
29,262
-
کاربران تگ شده
هیچ
ز عشق تو نهانم آشکارست | | ز وصل تو نصیبم انتظارست |
ز باغ وصل تو گل کی توان چید | | که آنجا گفتگوی از بهر خارست |
ولی در پای تو گشتم بدان بوی | | که عهدت همچو عشقم پایدارست |
دلم رفت و ز تو کاری نیامد | | مرا با این فضولی خود چه کارست |
چو گویم بوسهای گویی که فردا | | کرا فردای گیتی در شمارست |
به بند روزگارم چند بندی | | سخن خود بیشتر در روزگارست |
به عهدم دست میگیری ولیکن | | که میگوید که پایت استوارست |
ترا با انوری زین گونه... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای یار مرا غم تو یارست | | عشق تو ز عالم اختیارست |
با عشق تو غم همی گسارم | | عشق تو غمست و غمگسارست |
جان و جگرم بسوخت هجران | | خود عادت دل نه زین شمارست |
جان سوختن و جگر خلیدن | | هجران ترا کمینه کارست |
در هجر ز درد بیقرارم | | کان درد هنوز برقرارست |
ای راحت جان من فرج ده | | زان درد که نامش انتظارست |
در تاب شدی که گفتم از تو | | جز درد مرا چه یادگارست |
یارب چه بلا که عشق یارست | | زو عقل به درد و جان فکارست |
دل برد و جمال کرد پنهان | | فریاد که ظلم آشکارست |
گر جان منست ازو به جانم | | من هیچ ندانم این چکارست |
ناید بر من خیال او هیچ | | وین هم ز خلاف روزگارست |
کارم چو نگار نیست با او | | زان بر رخ من ز خون نگارست |
زو هیچ شمار برنگیرم | | زیرا که جفاش بیشمارست |
هر شکن در زلف تو از مشک دالی دیگرست | | هر نظر از چشم تو سحر حلالی دیگرست |
ناید اندر وصف کس آن چشم و زلف از بهر آنک | | در خیال هرکس از هریک خیالی دیگرست |
هرچه دل با خویشتن صورت کند زان زلف و چشم | | عقل دوراندیش گوید آن مثالی دیگرست |
هرکسی زان چشم و زلف اندر گمانی دیگرند | | وان گمانها نیز از هریک محالی دیگرست |
گرچه در عین کمالست از نکویی گوییا | | از ورای آن کمال او کمالی دیگرست |
من به حالی دیگرم از عشق او هر لحظهای | | زانکه او در حسن هر ساعت به حالی دیگرست |
امید وصل تو کاری درازست | | امید الحق نشیبی بیفرازست |
طمع را بر تو دندان گرچه کندست | | تمنا را زبان باری درازست |
ره بیرون شد از عشقت ندانم | | در هر دو جهان گویی فرازست |
به غارت برد غمزهت یک جهان جان | | لبت را گو که آخر ترکتازست |
در این ماتمسرا یعنی زمانه | | بسا عید و عروسی کز تو بازست |
نگویی کاین چنین عید و عروسی | | طرب در روزه عشرت در نمازست |
حدیث عافیت یکبارگی خود | | چنان پوشیده شد گویی که آزست |
نیاز ای انوری بس عرضه... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مهرت به دل و به جان دریغست | | عشق تو به این و آن دریغست |
وصل تو بدان جهان توان یافت | | کان ملک بدین جهان دریغست |
کس را کمر وفا مفرمای | | کان طرف بهر میان دریغست |
با کس به مگوی نام تو چیست | | کان نام به هر زبان دریغست |
قدر چو تویی زمین چه داند | | کان قدر به آسمان دریغست |
در کوی وفای تو به انصاف | | یک دل به هزار جان دریغست |
ای برادر عشق سودایی خوشست | | دوزخ اندر عاشقی جایی خوشست |
در بیابان رهروان عشق را | | زاب چشم خویش دریایی خوشست |
غمگنان را هر زمان در کنج عشق | | یاد نام دوست صحرایی خوشست |
با خیال روی معشوق ای عجب | | جام زهرآلود حلوایی خوشست |
عمرها در رنج چون امروز و دی | | بر امید بود فردایی خوشست |
کار دل از آرزوی دوست به جانست | | تا چه شود عاقبت که کار در آنست |
کرد ز جان و جهان ملول به جورم | | با همه بیداد و جور جان جهانست |
عشوه دهد چون جهان و عمر ستاند | | در غم او عشوه سود و عمر زیانست |
عشق چو رنگی دهد سرشک کسی را | | روی سوی من کند که رسم فلانست |
بلعجبی میکند که راز نگهدار | | روی به خون تر چه روز راز نهانست |
خصم همی گویدم که عاشق زاری | | خیره چه لعبالخجل کنم که چنانست |
عاشقی ای انوری دروغ چگویی | | راز دلت در سخن چو روز عیانست |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
عشق تو از ملک جهان خوشترست | | رنج تو از راحت جان خوشترست |
خوشترم آن نیست که دل بردهای | | دل در جان میزند آن خوشترست |
من به کرانی شدم از دست هجر | | پای ملامت به میان خوشترست |
دل به بدی تن زده تا به شود | | خوردن زهری به گمان خوشترست |
وصل تو روزی نشد و روز شد | | سود نه و مایه زیان خوشترست |
عمر شد و عشوه به دستم بماند | | دخل نه و خرج روان خوشترست |
از پی دل جان به تو انداختیم | | بر اثر تیر کمان خوشترست |
کیسهی عمرم ز غمت شد... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
عشق تو قضای آسمانست | | وصل تو بقای جاودانست |
آسیب غم تو در زمانه | | دور از تو بلای ناگهانست |
دستم نرسد همی به شادی | | تا پای غم تو در میانست |
در زاویهای چین زلفت | | صد خردهی عشق در میانست |
این قاعده گر چنین بماند | | بنیاد خرابی جهانست |
با حسن تو در نوالهی چرخ | | رخسارهی ماه استخوانست |
وز عافیتی چنین مروح | | در عشق تو عمر بس گرانست |
با آنکه نشان نمیتوان داد | | کز وصل تو در جهان نشانست |
| | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.