نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 28,605
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #61
نقش تو در خیال من هست و جدا نمیشود

دل که اسیر شد دگر ساده رها. نمیشود

باز تویی که آمدی واژه به شعر من دهی

دِین غزل سرایی ام بر تو ادا نمیشود

در دل من چه آتشی عشق رخت بپا نمود

سوز و گداز عاشقان هیچ دوا نمیشود

حبس ابد سزای من چون که رها نمیشوم

سحر سیاه چشم تو وای که وا نمیشود

کاش رسیم ما به هم فاصله گم شود دمی

غرق دعا و حاجتم حیف روا نمیشود …
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #62
در حسرت آغوش ” تو ” هستم بغلم کن

از عطر بر و روی ” تـو” مستم بغلم کن

گیرم که دلم لایق این بزم نبوده

بیخود که دلم را نشکستم بغلـم کن

کی گفته قراره که دور از ” تـو ” بمونم

مـن با احدی عهد نبستم بغلم کن

آرومتر از خواب کنار” تو”نشستم

هم سایه و هم سایه پرستم بغلم کن

بغلـم کن …. بغلـم کن … بغلـم کن

با سنگ زدی تـا بپرم از سر کویت

من بال نداشتم، نپریدم …بغلـم کن

عمری پراز حسرت دیدار “تو”بودم

حـالا که سر آغاز ” تـو” هستم بغلم کن
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #63
ویران کن و بگذار که ویرانه بماند

از قصه‌ی تو غصه‌ی جانانه بماند!

از روی سرم رد شو و نگذار پس از تو

جز خاطره‌ی موی تو بر شانه بماند!

از پشت همین پنجره‌ی بسته گذر کن

تا عطر قدم های تو در خانه بماند!

حیرانی محض است نصیب همه مرغان

تا گوشه‌ی لب‌های تو این دانه بماند!

آنسوی زمین خنده به لب‌های تو آمد

باعث شده این‌سو گل و گلخانه بماند

با یاد تو عشق است که این شاعر مجنون

دیوانه‌ی دیوانه‌ی دیوانه بماند …
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #64
بی خبر از هم خوابیدن چه سود ؟

بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود ؟

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ،

ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود ؟

گر نرفتی خانه اش تا زنده بود ،

خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود ؟

گر نپرسی حال من تا زنده ام ،

گریه و زاری و نالیدن چه سود ؟

زنده را در زندگی قدرش بدان ،

ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود ؟

گر نکردی یاد من تا زنده ام

سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود ..!
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #65
عاشقت هستم تا در بدنم جان دارم

و کنار تو مگر نقطه ی پایان دارم ؟

تا که عطر نفست مزرعه را پر کرده

چه نیازی به گل قمصر کاشان دارم ؟

مثل یک رود که خسته است از آرامش خود

سمت دریای پریشان تو جریان دارم

موج موهات مرا بی خود از خود کرده

از سر توست اگر من سر طغیان دارم

تا که لرزید دلم، اشک شدم یک دفعه

من به باران پس از زلزله ایمان دارم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #66
من انتظار دارم او وفا کند، نمی کند!

به جز من هر که هست را، رها کند، نمی کند!

کسی شبیه من نشد اسیر خنده های او

ز جمع باید او مرا، جدا کند، نمی کند!

چقدر آرزو کنم، به زیر سقف خانه ام

مرا به نام کوچکم، صدا کند، نمی کند!

برای جلب خاطرش چه مکرها نکرده ام

مگر کمی به حالم اعتنا کند ، نمی کند!

و خفته روح ساده ام شبیه قصه ها که او

به بوسه خواب مرگ را دوا کند، نمی کند !

چه خسته درد میکشم در این حصار و باید او

برای رفع خستگی، دعا کند، نمی کند!

خدا کند فقط کمی دلش هوای من کند

خدا کند خدا کند خداکند، …..!
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #67
شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت
به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت تو رفتی و هر چه بود گذشت
شبی به عمرم اگر خوش گذشت آن شب بود
که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت
چه خاطرات خوشی بر دلم به جای گذاشت
شبی که با تو مرا در کنار گذشت
گشود بس گره آن شب زکار بسته ما
صبا چو از بر آن زلف مشک سود گذشت
مراست عکس تو یاد آور سفر آری
چنان توانم ازین طرفه یاد بود گذشت
غمین مباش و میاندیش زین سفر
اگرچه بر دل نازک غمی است، گذشت…
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #68
شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت
به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت تو رفتی و هر چه بود گذشت
شبی به عمرم اگر خوش گذشت آن شب بود
که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت
چه خاطرات خوشی بر دلم به جای گذاشت
شبی که با تو مرا در کنار گذشت
گشود بس گره آن شب زکار بسته ما
صبا چو از بر آن زلف مشک سود گذشت
مراست عکس تو یاد آور سفر آری
چنان توانم ازین طرفه یاد بود گذشت
غمین مباش و میاندیش زین سفر
اگرچه بر دل نازک غمی است، گذشت…
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #69
دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
مولوی
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #70
افتاده اگر به خاک دیدی از شاخه جدا شقایقی را

یا در دل موج سهمناگین توفان بشکسته قایقی را

ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور
ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور

در صبح بهار جای شبنم در گونه گل تگرگ دیدی
یا صید به خون کشیده ای افتاده به دام مرگ دیدی

ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور
ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور

چون من به نگاه دلفریبی گر عاشق و بی قرار گشتی
در دشت جنون بی ترانه سرگشته تر از غبار گشتی

یا پیر شدی چو من دریغا از آینه شرمسار گشتی
یا پیر شدی چو من دریغا از آینه شرمسار گشتی

گفتی که همیشه یاد من باش من یاد تو بوده ام همیشه
من هر غزل و ترانه ام را بهر تو سروده ام همیشه

هر صبح پس از نیایش من از ته دل دعات کردم
در قصر بلور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا