عاشقانه‌ها عاشقانه های مونا برزویی

  • نویسنده موضوع Camila
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 1,126
  • کاربران تگ شده هیچ

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
قاصدکای نقره ای ، خوش خبر اما بی صدان
آیینه های قصه گو ، بی گفتگو ، بی ادعان
صدای قلبِ عاشق و از تو نگاش میشه شنید
روی سکوتِ ورقا میشه نوشت و نُـت کشید
دستِ تو فانوسه شبه، جادویی ازآغوش ِ ماه
از واژه ها طرحی بکش ، باهر اشاره ، هر نگاه
میخونم از چشمای تو، حتی اگه تو نشنوی
با من بیا با گوشِ دل تا آخر این مثنوی
سکوتِ تو اوج ِ صداست ، از خاطره با من بگو
از غربتِ آهنگِ آه ، از لحن ِ اشکِ آرزو
پای سفر داری اگر! مهتاب و بردارو بیا
فریاد کن هر واژه رو با دستهای بی ریا..
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
تاب مي آورم اين سيلي را
خشمش اينبار بميرد شايد!
ميرود اما باز
پي آزردن من مي آيد
نفرين به غرورم
نفرين!
كاش زانو بزنم
با شكستم ، اشكم ، آهم
عقده اي بگشايد
كاش!
زانو بزنم...
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
گل نیلوفر تنها و غمگینم
گلوم می سوزه باز از بغض سنگینم
تو این بارون و مه تو این شبه پاییز
تو برکه عکس چشمات و نمی بینم
پی چشمای تبدار تو می گردم
ببخشم! عاشقم ! دیوونگی کردم!
نگو از لحظه ی دیدار بیزاری!
که دیدم توی مشتت قاصدک داری!..
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
تو برگریز اشکات ، چشامو خبر کن
به جادوی لبخند غم و بی اثر کن!
صدات مثله صبحه ، یه صبحه بهاری
تو میتونی بارونو اینجا بیاری
من و تو یه آهنگ ، یه رویای شادیم
که دنیای خوب و بهم هدیه دادیم
غروبای غربت چه شعرا نوشتیم!
هنوزم یه جاده به اردیبهشتیم
فقط عطر عشقه که می مونه باقی
یه فرش از بنفشه ، یه سقف از اقاقی
یه کلبه میون یه صحرا، شقایق
یه لیلای معصوم ، یه مجنون عاشق
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
خیابونا چراغونی همه عالم به مهمونی!!
چه تاریکی دله من باز!!! چه داغونی !!!
سکوته یک شب تبدار ، نگاهم تا سحر بیدار
دلت جا مونده پیش من!!! ...... بیا بردار!!!
همه ثانیه هام نحسن ، فقط ساعتا بی نقصن!!
شدن مثله یه مشت مرده ! ...... که می رقصن!!
بهم گفتی نمی مونی ، نگاتو کردی زندونی
فقط اینو بلد بودی ...... برنجونی!!
ورق خورد ماه و سال من ، نبودی توی فال من
برو دنبال عشقت! ....... بی خیال من!!!
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
زیر انگشتای من جون میگیره یه رج ستاره
عطر تو پیچیده اینجا .... یعنی اومدی دوباره
بیا تا برات بخونم از یه اسمون کبوتر
که به یک اشاره ی من توی دنیام میکشن پر
یه نوازش < یه اشاره... همه واژه هام شکفتن
حس انگشتای خستم واسه من قصه میگفتن
دریا ابی...لاله قرمز.... دشت قلبم پر ه رنگه!
برگا سبزن مثه چشمات ...شبه تارم چه قشنگه!
یه ورق...یه رج ستاره ...مونده رویام نیمه کاره
حس دستام به دله من میتونه صبح و بیاره
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
گره میزنی به بختت ؟ یا به فرش روبه روت؟
یه رج دیگه تموم شد . گره خورد یه ارزوت!
تو داری گل می کاری... گلایی که لگد میشه
اشک خستت میچکه از تارو پودا رد میشه
اشک تو رنگ انار . شدی دلتنگ بهار
دختر قالی باف! ارزوهاتو بباف!
می سوزه چشات !چقد زل زدی به یه نقش تار
همه ی زندگیتو زدی به این چوبه ی دار!
عطر گیسوی حناییتو بده به دست باد
سهم تو دستای زخمی . سهم ما رنگای شاد
عطر سیب رنگ نیاز . تا سحر چشمای باز
دختر قالی باف ! ارزوهاتو بباف.......
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
من میخوام روسرنوشت پا بذارم
اشکامو رو شونه هات جا بذارم
بین ما صدتا کویر حسرته
من می خوام به جاش یه دریا بذارم
ای زمونه غمارو یاری نکن
از دلای سنگ طرفداری نکن
باز تو دفترت بایه مداد سیاه
عشقا رو همرنگ بیزاری نکن
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
در بهار سبز چشمانت
شاپرکهای نگاهم را
دور فانوس درخشان خیالت بال و پر دادم
ولی افسوس سوزاندی نگاهم را
بهارم را
و رقص بالهایم را
و در خوابم به شهر سنگی قلبت سفر کردم
ندیدم نام من
شهزاده ی شهر دلت باشد
تو بشکستی خیالم را
و خوابم را
دل پر درد و اهم را
دویدم سوی لبخندت
ولی در سایه ها گم شد
سراب بودن با تو
چو جادویی که باطل شد
تو گریاندی نگاهم را
بهارم را
و بغض بی صدایم را ....
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
یادت نرود
باز بگذار کمی پنجره را
و بمان بیدار... یادت نرود!
من به همراه نسیم
و به دنبال نگاه مهتاب
وبه اهنگ پر شب پره ها
دور فانوس نگاهت
خواهم امد امشب ... یادت نرود
می رسم تا دم ان لحظه که
اسمم ارام
بر لبت می خندد
وهماندم که سکوت
با صدای ساعت می رقصد
می تپد قلبت در ثانیه ها
چشمهایت را برایم خیس بگذار
و یادت نرود
خواهم امد
امشب.
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا