عاشقانه‌ها عاشقانه های مونا برزویی

  • نویسنده موضوع Camila
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 1,108
  • کاربران تگ شده هیچ

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
تو اوج آسمون بودم .. به یه دیوار برخوردم
نپرس از کی تورو میخوام!؟...
قدمهامونو نشمردم!
چه بی رحمی که فردا رو
بهم حالا نشون میدی !!
و اینجا آخر ِ دنیاست !
تو دستاتو به اون میدی !
تنم می لرزه رو پاهام ..
مثِ سقفی که سنگینه
کسی که دوستش دارم
منو حتی نمی بینه !
*نه میشه راه و برگردم !
نه با تقدیر می سازم
نه حتی این قدمهامو
تحمل میکنم بازم
تو این دریای طوفانی ..
محاله دیگه پیدا شم
بگو که بعد از این دنیا
کجا منتظرت باشم!؟
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
من دیر دنیا اومدم ! .. دستای تو تنها نبود..
دنیا زیادی خوب شد!! تردید من بیجا نبود

پرواز میکردم ولی راه ِ رسیدن بسته بود..
خوردم به سقف آسمون .. دنیا به شب پیوسته بود..

اونکه تو رو داره عجب خوشبخت و رویایی شده
حتما قشنگه .. عاشقه.. با تو تماشایی شده!!

اما چرا حتی یه بار.. همرقص و همراهت نبود؟
موهای رو شقیقه هات خاکستری شده چه زود!

چشمات هزار و یک شبه اما پر از افسانه نیست..
رو گونه هات عطر خوش ِ نوازشی زنانه نیست

مرداب ِ چشمای منو بازم پر از گل میکنی..
دیدم که تنهایی ته درد و تحمل میکنی

بین منو تو فاصله ست.. اما فقط یک صندلی
موهامو واکردم یه شب.. زخماتو می بندم .. ولی

دور ِ پرستوهای اشک قفس نمیکشم چرا ؟
منو بغل کن و ببین!! نفس نمیکشم چرا !؟
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
با تو مث ِ یه سایه سازگارم
آشتی نکن
ولی بشین کنارم
پیش ِ همه دیواره دورم اما
کنار ِ تو یه باغ ِ بی حصارم
خاطره هام اندازه ی یه قابه
تو این سکوت عکست همیشه خوابه
به هر کی جز تو ساده می رسیدم
عشق حسرته
اما یه انتخابه
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
چیزی بلد نیستم بگم تا تورو دلداری بدم...
خدا به موقع می رسه
فقط به این معتقدم ..
گریه نکن که بغض ِ تو به من سرایت میکنه
فریاد تو شب و شکست،کی جز تو جرات میکنه؟؟
گریه نکن،
تا این غم از شکستنت مایوس شه
اونقدر نگه دار اشکاتو
که قد اقیانوس شه..
چیزی بلد نیستم بگم تا تورو دلداری بدم ..
خدا به موقع می رسه، فقط به این
معتقدم ...
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
بین من و تو فاصله ست
اما فقط یک صندلی
موهامو وا کردم یه شب
زخماتو می بندم ولی
دور پرستوهای اشک
قفس نمیکشم چرا؟
من و بغل کن و ببین!!!
نفس نمی کشم چرا !!
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
اونروز عاشق میشدم انگار با همه وجود
فرقی نداره جای تو کی پشت اون پنجره بود
من فکر میکردم که تو دلیل این علاقه ای
وقتشه برگردم ولی به زندگی واقعی
وقتی تو رو می خواستم اونقدر رفتی سمت باد
تا احتیاج من به تو مفهومشو از دست داد
تنها که بودم ساختم اون چهره ی خیالیتو
عکس تو بیشتر از خودت پر کرد جای خالیتو
نیومدی دنیای من حتی شب تولدت
من زندگی کردم ولی با فکر تو نه با خودت
تصویری از تو ساختم اما جلوم وامیستی
ثابت کنی که خود تو به اون قشنگی نیستی
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
در ترانه های من می توانند

جلوی بوسه ها را بگیرند
هیچکس باخبر نخواهد شد
آن شبی که خدا را بگیرند
من ساکت تر از قبل هستم ..
کاری هم با سیاست ندارم
خواستم بنویسم... هیلا ..
آخ! دیدم شجاعت ندارم!!
آخ دیدم که می ترسم از درد
.. از تحقیر .. کتک... از شکنجه
پشت آن میله های شب آلود..
زیر حرفم اگر بزنم چه!!؟
نه ! من عاشقانه می نویسم
خوب شد اسم من ممنوع بود!
بنویس نقطه چین به جای مونا
بنویس نقطه چین ترسو بود
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
سراغتو میگیرم از دوستات ..
تو خبر نداری از این ارتباط !
اتاقم پر از هدیه هایی شده
که جرات ندارم بیارم برات!
میدونی کیا دوستت دارن و
غرورت نمیذاره نزدیک شن ؟
میترسن که با اخم ِ بی رحم ِتو
جوابی بگیرن که کوچیک شن !
چرا حق نمیدی به من که بخوام
حتی با خیال ِ تو همخونه شم؟
وقتی سایه میندازن اون مژه هات
روی صورتت ..
پاک دیوونه شم!
تو میتونی با لمس ِ بازوی من یخ
ِ قلبمو متلاشی کنی
اونقدر خوبی واسه زیبا شدن
نیازی نداری تلاشی کنی!
چقد دوست دارم که چشمات مث ِ
یه دشت ِ پر از اسبای وحشیه
بهت دل سپردم مهم نیست که
 

Camila

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/6/19
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
سطح
4
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
ناراحتت کردم دم رفتن
خواستم که ناامید بشی از من
این عادلانه نیست می‌دونم
ازم نپرس چطور می‌تونم
یکم واسه‌ت لازمه بی‌رحمی
دلیلش‌و حالا نمی‌فهمی
به بغض وادارم نکن انقد
این گریه‌ها باشه برای بعد
تو قلب من یه امپراطوره .. تسلیم می‌شه چون که مجبوره
برو نباید مال من باشی .. خواهش نکردم، این یه دستوره
نفرین به این وجدان بیهودم
ای کاش من خودخواه‌تر بودم
غرور من این بار حق داره
دنیا به من خیلی بدهکاره
سکوت یعنی مرده فریادم
باید تو رو از دست می‌دادم
از من به تو پنجره‌ای وا نیست
وقتی که خوشبختیت اینجا نیست
تو قلب من یه امپراطوره .. تسلیم می‌شه چون که مجبوره
برو نباید مال من باشی .. خواهش نکردم، این یه دستوره
 

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • #40
نشون میدی به من بی اعتنایی
تورو میخوام ولی با چه بهایی

شاید با مهربونیه زیادم
خودم رو اشتباه توضیح دادم

منم اون که میون شب تیره
نتونست هیچ کی نادیدم بگیره

همون که با نگاهش به تو فهموند
میشه مغرور بود اما نرنجوند​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا