You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده -*-*ابیات ناب ناب-*-*
بر سر کنم از عشق تو خاک همه کوی | | ای برده مرا آتش تو آب از روی |
من عاشق زار تو چنانم که مپرس | | تو لایق عشق من چنانی که مگوی |
□
خاقانی اگر در کف همت گروی | | هان تا ز پی جاه، چو دونان ندوی |
فرزین مشو ای حکیم تا کژ نشوی | | آن به که پیاده باشی و راست روی |
□
یک نیمه ز عمر شد به هر تیماری | | تا داد فلک به آخرم دلداری |
بر من فلکا تو را چه منت؟ باری | | تا عمر به نستدی ندادی یاری |
□
نفسم جنب غرامت است ای دلجوی | | کو تیغ که غسلها توان کرد بدوی |
جلاد منا!به آب آن تیغ دو روی | | یک راه ز من جنابت نفس بشوی |
□
ای یافته از فضل خدا تمکینی | | گاهی که شود دچار با مسکینی |
باید که نوازشی بیابد از تو | | از جود رسانی به دلش تسکینی |
□
خاک ار ز رخت نور برد گه گاهی | | منزل به فلک برآورد چون ماهی |
ور سرو به قامتت رسد یک راهی | | بالا به زمین فروبرد چون چاهی |
□
از کبر مدار در دل خود هوسی | | کز کبر به جائی نرسیده است کسی |
چون زلف بتان شکستگی پیدا کن | | تا صید کنی هزار دل هر نفسی |
□
خاقانی اگر پند حکیمان خواندی | | پس نام زنان را به زبان چون راندی |
ای خواجه به بند زن چرا درماندی | | چون تخم غلامبارگی بفشاندی |
چون مجلس عیش سازی استاد علی | | جان تو و قطرهی می قطربلی |
چون باز به طاعت آئی از پاک دلی | | یحییبن معاذی و معاذ جبلی |
□
تا بود جوانی آتش جان افزای | | جان باز چو پروانه بدم شیفته رای |
مرد آتش و اوفتاد پروانه ز پای | | خاکستر و خاک ماند از آن هر دو بجای |
□