You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده -*-*ابیات ناب ناب-*-*
بر مفرش خاک خفتگان میبینم | | در زیرزمین نهفتگان میبینم |
چندانکه به صحرای عدم مینگرم | | ناآمدگان و رفتگان میبینم |
□
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم | | در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم |
در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما | | در کارگه کوزهگران کوزه شویم |
□
چون نیست مقام ما در این دهر مقیم | | پس بی می و معشوق خطائیست عظیم |
تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیم | | چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم |
□
خورشید به گل نهفت مینتوانم | | و اسراز زمانه گفت مینتوانم |
از بحر تفکرم برآورد خرد | | دری که ز بیم سفت مینتوانم |
□
دشمن به غلط گفت من فلسفیم | | ایزد داند که آنچه او گفت نیم |
لیکن چو در این غم آشیان آمدهام | | آخر کم از آنکه من بدانم که کیم |
□
مائیم که اصل شادی و کان غمیم | | سرمایهی دادیم و نهاد ستمیم |
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم | | آئینهی زنگ خورده و جام جمیم |
من می نه ز بهر تنگدستی نخورم | | یا از غم رسوایی و مستی نخورم |
من می ز برای خوشدلی میخوردم | | اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم |
□
من بی می ناب زیستن نتوانم | | بی باده کشید بارتن نتوانم |
من بنده آن دمم که ساقی گوید | | یک جام دگر بگیر و من نتوانم |
□
هر یک چندی یکی برآید که منم | | با نعمت و با سیم و زر آید که منم |
چون کارک او نظام گیرد روزی | | ناگه اجل از کمین برآید که منم |
□
یک چند بکودکی باستاد شدیم | | یک چند به استادی خود شاد شدیم |
پایان سخن شنو که ما را چه رسید | | از خاک در آمدیم و بر باد شدیم |
□