You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا | | چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا |
معلوم نشد که در طربخانه خاک | | نقاش ازل بهر چه آراست مرا |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
مائیم و می و مطرب و این کنج خراب | | جان و دل و جام و جامه در رهن ش*ر..اب |
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب | | آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب |
□
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
آن قصر که جمشید در او جام گرفت | | آهو بچه کرد و شیر آرام گرفت |
بهرام که گور میگرفتی همه عمر | | دیدی که چگونه گور بهرام گرفت |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست | | بی باده ارغوان نمیباید زیست |
این سبزه که امروز تماشاگه ماست | | تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
اکنون که گل سعادتت پربار است | | دست تو ز جام می چرا بیکار است |
میخور که زمانه دشمنی غدار است | | دریافتن روز چنین دشوار است |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
امروز ترا دسترس فردا نیست | | و اندیشه فردات بجز سودا نیست |
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست | | کاین باقی عمر را بها پیدا نیست |
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم | | وین یکدم عمر را غنیمت شمریم |
فردا که ازین دیر فنا درگذریم | | با هفت هزار سالگان سر بسریم |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
این چرخ فلک که ما در او حیرانیم | | فانوس خیال از او مثالی دانیم |
خورشید چراغداران و عالم فانوس | | ما چون صوریم کاندر او حیرانیم |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم | | زان پیش که از زمانه تابی بخوریم |
کاین چرخ ستیزه روی ناگه روزی | | چندان ندهد زمان که آبی بخوریم |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
برخیزم و عزم باده ناب کنم | | رنگ رخ خود به رنگ عناب کنم |
این عقل فضول پیشه را مشتی می | | بر روی زنم چنانکه در خواب کنم |
□