You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
ای راحت سینه، سینه رنجور از تو | | وی قبلهی دیده، دیده مهجور از تو |
با دشمن من ساختهای دور از من | | با دوری تو سوختهام دور از تو |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
ای شاه بتان، بتان چون من بندهی تو | | در گریهی تلخم از شکرخندهی تو |
تو بادی و من خاک سر افکندهی تو | | چون تند شوی شوم پراکندهی تو |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
کردم به ق*م*ا*ر دل دو عالم به گرو | | تن نیز به دستخون سپردم به گرو |
ماندم همه و نماند چیزی با من | | من ماندم و نیم جان و یکدم به گرو |
□
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
ای چشم بد آمده میان من و تو | | داده به کف هجر عنان من و تو |
از نطق فروبست زبان من و تو | | من دانم و تو درد نهان من و تو |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
دل هرچه کند عشق فزون آید از او | | شد سوخته بوی صبر چون آید از او |
شاید که سرشک خون برون آید از او | | کان رنگ بزد که بوی خون آید از او |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تب کرد اثر در رخ و در غبغب تو | | مه زرد شد اندر شکن عقرب تو |
چون هست فسون عیسی اندر لب تو | | افسون لبت چون نجهاند تب تو |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
کو عمر؟ که داد عیش بستانم از او | | کو وصل؟ که درد هجر بنشانم از او |
کو یار؟ که گر پای خیالش به مثل | | بر دیده نهد دیده نگرانم از او |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
صد ساله ره است از طلب من تا تو | | در بادیهی طلب من آیم یا تو |
جانی به سه بوسه شرط کردم با تو | | شرطی به غلط نرفت ها من، ها تو |
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
هر روز بود تو را جفایی نو نو | | تا جامهی صبر من بدرد جو جو |
یک ذره ز نیکیت ندیدم همه عمر | | بیرحم کسی تو آزمودم، رو رو |
□
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
چشمم به گل است و مرغ دستان زن تو | | میلم به می است و رطل مرد افکن تو |
زین پس من و صحرای دل روشن تو | | من چون تو و تو چون من و من بی من تو |
□