PaRIsA-R کاربر نیمه فعال سطح 13 ارسالیها 464 پسندها 2,771 امتیازها 26,473 مدالها 16 11/8/17 نویسنده موضوع #1 تا حالا شده که واسه یه رمان گریه کنید؟؟ اسم رمانم بگید :) خودم واسه رمان (همه هستیه من و مانع و...) بسی گریه کردم:| امضا : PaRIsA-R
تا حالا شده که واسه یه رمان گریه کنید؟؟ اسم رمانم بگید :) خودم واسه رمان (همه هستیه من و مانع و...) بسی گریه کردم:|
ASIL مدیر بازنشسته سطح 14 ارسالیها 1,470 پسندها 7,370 امتیازها 33,973 مدالها 19 سن 22 11/8/17 #2 اره. جایی نرو. انقدر غمگین بود. زخم پاییز. از همین نویسنده.خانم معصومه ابی امضا : ASIL
zeinab z کاربر فعال سطح 16 ارسالیها 735 پسندها 8,836 امتیازها 31,973 مدالها 17 سن 24 11/8/17 #3 اره بابا واسه خیلی از رمانها مثلا غم نبودت وای خدا وحشتناک روحیمو نابود کرد وای یکی هم آخرین بوسه خیلیی تلخ بود اخرش امضا : zeinab z
اره بابا واسه خیلی از رمانها مثلا غم نبودت وای خدا وحشتناک روحیمو نابود کرد وای یکی هم آخرین بوسه خیلیی تلخ بود اخرش
Najva❁ نویسنده انجمن سطح 36 ارسالیها 3,175 پسندها 36,601 امتیازها 69,173 مدالها 40 سن 22 11/8/17 #4 برای اسطوره چهار بار گریه کردم اواز چکاوک و یه رمان دیگه :) امضا : Najva❁
Melissa مدیر بازنشسته سطح 11 ارسالیها 81 پسندها 2,673 امتیازها 16,473 مدالها 9 11/8/17 #5 من دقیق یادم نمیاد ولی این رمان سفر به دیار عشق خیلی بدجور گریه کردم اصلا فقط وقتی همه خواب بودن میخوندم:at_wits_end: تا مسخره نکنن:|
من دقیق یادم نمیاد ولی این رمان سفر به دیار عشق خیلی بدجور گریه کردم اصلا فقط وقتی همه خواب بودن میخوندم:at_wits_end: تا مسخره نکنن:|
**Reyhane** نو ورود سطح 7 ارسالیها 9 پسندها 735 امتیازها 4,363 مدالها 6 12/8/17 #6 من 10 11 سالم بود داشتم داستان سیر عجایب از دارن شان و میخوندم دقیق یادم نیست کدوم جلدش بود ولی سر مرگ اقای کرپسلی انقد گریه کردم شده سر کتابای دیگه اشک بریزم ولی گریه ن امضا : **Reyhane**
من 10 11 سالم بود داشتم داستان سیر عجایب از دارن شان و میخوندم دقیق یادم نیست کدوم جلدش بود ولی سر مرگ اقای کرپسلی انقد گریه کردم شده سر کتابای دیگه اشک بریزم ولی گریه ن
**Reyhane** نو ورود سطح 7 ارسالیها 9 پسندها 735 امتیازها 4,363 مدالها 6 12/8/17 #7 حالا یادم اومد چند بارم سر کتاب محبت از ادموندو د امیچیس اونجا که میرن مدرسه نابینایانو فراموش کردن صورت مادرو... اینا گریه کردم امضا : **Reyhane**
حالا یادم اومد چند بارم سر کتاب محبت از ادموندو د امیچیس اونجا که میرن مدرسه نابینایانو فراموش کردن صورت مادرو... اینا گریه کردم
تیام کاربر فعال سطح 2 ارسالیها 42 پسندها 2,192 امتیازها 24,073 مدالها 1 18/8/17 #8 هیچ کدوم چون همشون برگرفته از تخیل نویسندس یا اگرم واقعیت باشه پروبال داده شده بهش فقط خاطرات کاربرای نویسنده خیلی بد بود خیلی امضا : تیام
هیچ کدوم چون همشون برگرفته از تخیل نویسندس یا اگرم واقعیت باشه پروبال داده شده بهش فقط خاطرات کاربرای نویسنده خیلی بد بود خیلی
پروین امیرکافی رو به پیشرفت سطح 9 ارسالیها 194 پسندها 1,515 امتیازها 10,013 مدالها 9 18/8/17 #9 اره دختره خیلی بدبخت بود یاد بدبختیای خودم اوفتادم=))))))))))) امضا : پروین امیرکافی
SHAB نو ورود سطح 0 ارسالیها 0 پسندها 548 امتیازها 3,513 28/8/17 #10 اره زیاد همه هستی من /قرار نبود/ گناهکار / چشمه عشراق