گفتگوی آزاد تا حالا شده واسه یه رمان گریه کنی؟؟

[آبی پَرَست؛]

تا حالا شده که واسه یه رمان گریه کنید؟؟

اسم رمانم بگید :)

خودم واسه رمان (همه هستیه من و مانع و...) بسی گریه کردم:|

تا دلت بخواد
اونقد که سر مرگ کسی گریه نکردم
رمان:(پاورقی زندگی.بی تو تنهام.گریه میکنم برات و ...)

 

[فاطمه حمید*۱]

تا دلت بخواد سر
کلبه‌ی عمو تام
داستان دو شهر
شگفتی
من زنده‌ام
گریه کردم در حد خرها. خصوصا کلبه‌ی عمو تام. وقتی دختر بچه‌هه مرد و وقتی عمو تام مرد. اون موقع ۱۳ سالم بود نصفه شبی داشتم میخوندم اصلا اشکم بند نمیومد لعنتی. سر قلعه‌ی حیوانات هم مثل خر گریه کردم. وقتی خوندمش ۱۲ سالم بود و انقدر اعصابم خراب شد که قسم خوردم دیگه هیچ وقت نخونمش و واقعا هم تا الان نخوندم.

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

برای رمان من پیش از تو از جوجو مویز هرپنج باری که کتابشو خوندم و فیلمشو دیدم گریه کردم

 

[ساپورا]

اره برای خیلی از رمانا
بیشتر از همشون با
کتاب چشمان منتظر
اسطوره
مسافر عشق

 

[FATYMArr]

اره تقریبا سر بیشتر رمانایی که میخونم گریه میکنم

 

[•HOORYA•]

آره برا رمانا زینب ایلخانی

 

[Ema]

دختری که ماه شد
دختره اونقدر زیبا بود بعد از اون همه سختی کشیدن تازه معنی خوشبختی رو حس میکرد، که به صورتش اسید پاشوندن.

 

[ستین؛]

سر رمان تقاص
البته حال خودم هم خوب نبود

 

[الـی.کـا]

رمان ملت عشق
وقتی مولانا فهمید شمس رو کشتن

 

[Beautifulbrutal]

واسه خیلی از رمان‌هایی که خب دردهایی داشتن که تو زندگی تجربه کردمِ و واسه رمان‌هایی مثل: طالع دریا، رمان خودم، رمان‌های پلیسی که اسماشون یادم نیست و یه رمان دیگه هم بود که در مورد مرگ بهتدین دوستش بود که خیلی دردناک بودد