tishtar کاربر سایت رفیق جدید انجمن تاریخ ثبتنام 26/8/17 ارسالیها 74 پسندها 329 امتیازها 1,963 مدالها 1 سطح 3 28/8/17 #11 چرا باید گریه کنم:|
Dilan مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 1/4/17 ارسالیها 943 پسندها 7,627 امتیازها 47,836 مدالها 21 سطح 17 28/8/17 #12 اره رمان اسطوره، پیش مرگ ارباب و یکی دیگه که اسمشو یادم نیست :) امضا : Dilan
MehrDãd.K کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 28/4/17 ارسالیها 1,233 پسندها 70,701 امتیازها 61,573 مدالها 27 سن 27 سطح 44 28/8/17 #13 اره! برای رمانِ تقدیر این بود که... یاسمین که قشنگ بیست دقیقه"دقیقاااا" گریه کردم برای بهزاد!! گندم رو هیچ وخ کامل نخوندم ولی هر وقت صفحه اخرش که کامیار میگفت "سامان تو انقدر من و دوست داشتی و نمی دونستم !؟ " قشنگ اشکام سرازیر میشد براش!! امضا : MehrDãd.K
اره! برای رمانِ تقدیر این بود که... یاسمین که قشنگ بیست دقیقه"دقیقاااا" گریه کردم برای بهزاد!! گندم رو هیچ وخ کامل نخوندم ولی هر وقت صفحه اخرش که کامیار میگفت "سامان تو انقدر من و دوست داشتی و نمی دونستم !؟ " قشنگ اشکام سرازیر میشد براش!!
Melissa مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 31/3/17 ارسالیها 81 پسندها 2,674 امتیازها 16,473 مدالها 9 سطح 11 29/8/17 #14 چشمه SHAB گفت اره زیاد همه هستی من /قرار نبود/ گناهکار / چشمه عشراق کلیک کنید تا باز شود... عشاق من که دلم نیومد ادامه بدم خیلی ظلم بود در حقشون:(
چشمه SHAB گفت اره زیاد همه هستی من /قرار نبود/ گناهکار / چشمه عشراق کلیک کنید تا باز شود... عشاق من که دلم نیومد ادامه بدم خیلی ظلم بود در حقشون:(
زینب میشی مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 31/3/17 ارسالیها 1,981 پسندها 17,098 امتیازها 42,373 مدالها 22 سطح 25 29/8/17 #15 بله رمان کابوس رویایی و یه بخشهایی از رمان درخلوت خاطره ها وقتی مینوشتم نمیتونستم گاهی ادامه بدم و اشک اجازه بهم نمیداد امضا : زینب میشی
بله رمان کابوس رویایی و یه بخشهایی از رمان درخلوت خاطره ها وقتی مینوشتم نمیتونستم گاهی ادامه بدم و اشک اجازه بهم نمیداد
N N...A کاربر سایت رفیق جدید انجمن تاریخ ثبتنام 7/6/17 ارسالیها 99 پسندها 415 امتیازها 2,863 مدالها 2 سطح 4 29/8/17 #16 اره ولی خییلی کم رمان سفر به دیار عشق
S.A نو ورود نو ورود تاریخ ثبتنام 17/9/17 ارسالیها 10 پسندها 505 امتیازها 2,713 سطح 0 17/9/17 #17 واسه رمان جایی نروفقط بغض کردم اصولاگریه نمکنم واسه کتابی امضا : S.A
I ISET1 مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 13/7/17 ارسالیها 3,775 پسندها 14,495 امتیازها 61,873 مدالها 19 سطح 25 17/9/17 #18 اووووم فقط یک بار سر رمان نسترن که البته من کتابشو خوندم
T.Heydarzadeh نویسنده افتخاری نویسنده افتخاری تاریخ ثبتنام 31/3/17 ارسالیها 640 پسندها 4,404 امتیازها 17,473 مدالها 16 سطح 13 17/9/17 #19 سر اسطوره گریه کردم، یه رمان جدید هزاران نهال بی سایه وقتی ندا با حاجی ازدواج کرد اشکم ریخت امضا : T.Heydarzadeh
ف.شیرشاهی مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 31/3/17 ارسالیها 321 پسندها 4,409 امتیازها 16,913 مدالها 11 سن 27 سطح 12 17/9/17 #20 آره بعضی نوشته ها به قدری احساسات رو شفاف نشون میدن که آدم بی اراده به گریه میوفته . امضا : ف.شیرشاهی