عاشقانه‌ها عاشقانه‌های نسترن خزایی

[ASaLi_Nh8ay]

سالهاست
فراموش کرده ایم
ریشه مان را
تارویید
علف هرز
هر روز درهمه جا...​

 

[ASaLi_Nh8ay]

زمین ترک برداشت
از خشکسالی قلبها
برای بارش باران دعا کردند
بارید
نه باران
دعا بود که بارید
در سرزمین قلبهای سنگی !​

 

[ASaLi_Nh8ay]

ترک دستش تاچشمه ی نگاهش
جویباری از نمک
قوس نامرادی
بارکوله ای ازگذشت زمان
خوشه های درد را
سبد سبد
میتوان چید
ازچهره اش
خشت انسان
تفت دیده
درهامون درد آلود
اینجا
شور شورآباد است
واوپیرشورآباد​

 

[ASaLi_Nh8ay]

دیوار چین شده ایم چون آجر سرد
روحمان فسرده چون آهن سرد
نه خروشی نه سروشی
به باور مامرده ایم !​

 

[ASaLi_Nh8ay]

درپناه غرور ایستاده ای
چون سرو
رها چون بیدمجنون
ریشه هایت مستحکم تر از زمان
مدرس عشقی
نهالهای جوان را
که نلرزند زباد پاییز
ریشه قوی دارند زطوفان!​

 

[ASaLi_Nh8ay]

سالها
بدنبال ردپایش گشتم سخت!!!
تا
ردویلچرش رادرآسایشگاهی دوریافتم!!!
پاهایش راآنسوی مرز جنون
جاگذاشته بود!!!​

 

[ASaLi_Nh8ay]

روبانها سیاه
شمعها سیاه
حتی گلهاهم سیاه!
نمایش میدهند سوگواری را
اماکامشان شیرین
ازبس ارثیه چرب وشیرین​

 

[ASaLi_Nh8ay]

انسان وسوسه ی شیطان
وآدمکان!آویز برهرکوی
نمادغلبه ی شیطان برانسان
وچه بسیارند!!!!
این مغلوبان
درین عصرآفت زدن...​

 

[ASaLi_Nh8ay]

عقابان
برستیغ کوه
بال
میگشایند
و
خفاشان
دردل سیاه
غار
این کجا
و
آن کجا​

 

[ASaLi_Nh8ay]

دیریست بدنبال هویتم
کتابهای تاریخ را از بر میکنم
نام من این نبود
من از اهالی پارسم
نام من ایرانی مسلمان است !​