نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های شقایق سهندی

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #1
بی تو در شبانه های من، چشم هایم
چه محکــــــوم به تکرار بارانند

چون محکومی در آشویتس می مانند
که ثانیه به ثانیه از وجودِ خود می کاهند

و روزها در تلی از خاکستر خود
در آتــــشِ این قلب، چه درد مند
در بیگاریِ سکوت ســــــوزانند​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Negar:)

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #2
آفتابی
اما دیریست که بر من نمی تابی
و روز چون عابری شرمسار در گذرست

ماهتابی
اما در آسمانم خاموشی و شب ها،
بی وقفه حرمان می بارد بر قلبم

جز پیراهن مشکی ام ،شادی
خبر ندارد از حوالی تنم

من که ذره ای حقیرم در بازار هستی!
کاش در مسیر صعود به نور
نبود چنین سقوط سختی​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #3
شوق و ذوقِ کودکیم
اینجا شد همه در
چشمانم خاکستر

آرزوهایم همان
بدوِ تولد
شدند پرپر
چون فوتی
به قاصدک

به خط پایان که برسم
دستان خالی ام را
به خاک می سپارم
آه از یاد بردم
سینه ی پر حسرتم
به زیر خاک شود
آتش زیرِ خاکستر​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #4
....تو در من پیدا ...
...من در تو گمگشته..
من جلوه ی عشق تو
تو محراب سجده های من
آنجا که تویی بهشت قلب من
اینجا که منم خاک پای تو

اینجا آتشکده ای شعله ور..
سوخت بارَش ، دلِ من
به جلوه ی عشق تو
...می سوزد تا به ابد...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #5
" به نام خالق عشق "
گر چه مانده ی عمرم
در آتشِ حســــرت سوزانم
اما سپیده دمی،وقتِ رفتن
دل به رودِ ارس زده و
آتش فرو بنشانم
کز بیهوده رفتن گریزانم

خوش آن روز که آتش،
در پاکیِ بی مرزش خاموش ،
و در خــــــاکِ بسترش
مدفون گردد ساقه ی جانم
تا گلی جای حســـــرت
لحظه ی آخر برویانم

گر چه همیشه از درون ویرانم
اما با شکوهِ آغوشت ای یار
دل به رفتــــــن می سپارم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #6
در اردیبهشتی که نیستی
دنیای مرا چنان،
باران این قلب ربود به خیسی
که قلم هر چه نویسد
بر آب روان می رود هر دم
واژه ها غرق می شوند و باران یکریز
می بارد بر این تن،
که به رانشی عمیق رفته هر شب

کلماتم در پی راهی
تا تبریک بودنت گویند
اما آه، چه غریبانه
پای دیوار سرد بن بست
جان می سپارند هر دم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #7
نیستی و صدای قلبم را نمی شنوی
که فریاد می زند تو را امروز،هزاران بار
چه غریبند کلمات اینجا
چرا که فقط،برای تو می رقصند بر لبم
و تو نیستی و غربت،
ویرانشان می کند هزاران بار​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #8
با سیاهی
که دیشب
از سر گذشت
هنوز خاطر توست مرا
قرار در کالبد خاک

همچون درختی ،
که ایستاده
در طوفان
چه بی امان
از دل و جان​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #9
کورسوی امیدی بی نشان
که هر شب می سوزاند مرا
در آتش التهاب بی امان

یا نا امیدی مطلق که
به تاریکی محض می کشاند
همچون خفته ای در گور

کدام را انتخاب کنم ؟
وقتی که پیشِ رو
جز هیچ و سراب
ندارم حق انتخاب....​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #10
غزلی می نویسم از سکوت
که در هر سطر و قافیه اش
نام تو سرمست میکند خانه ام را

دل صبور من که به حیرت
وا می داشت ظلم را
چه بی تاب و مشوش
ز دوریت جان می سپارد امشب

کوکم کن و با تارو پودم
بزن سازی از جنس خاموشی
تا که صدای ضجه آخر امید در دلم
نرسد به گوش کودکم

صدای ساعت سخن از
مرگ لحظه های خاموشست
که بی تو به افسوس می گذرد

ببین عشق چه ویران
نگاهم می کند در نبودت
و من جز دیوار های سرد
ندارم پناهی در غربتش​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا