شعرکده جویباری از احساسات .

  • نویسنده موضوع ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 761
  • بازدیدها 9,759
  • کاربران تگ شده هیچ

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #131
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمی‌کند شب من کی سحر شود

شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود

رنج فراق هست و امید وصال نیست
این «هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود

رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درددل کنم و دردسر شود

ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود

موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #132
دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید

بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #133
تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی‌وش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #134
بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #135
چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید
بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید

ای چشم همه چشم به چشمت روشن
چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #136
گناه چشم تو... یا... نه! گناه عکاس است
که این چنین به نگاهت دچار و حساس است

و مدتی است که هنگام دیدن چشمت
«اعوذ بالله» او «قل اعوذ بالناس» است

برای رستن او از جهنم و آتش
پل صراط نگاهت ملاک و مقیاس است

تمام اهل زمین را جهنمی کردی
که آیه آیه ی چشمت «یوسوس الناس» است

تمام شهر از ایمان به کفر برگشتند
گناه چشم تو حالا به پای عکاس است؟
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #137
هر چقدر این روزها دستان من تنهاترند
چشم‌هایت شب به شب زیباتر و زیباترند

رازداری‌های من بیهوده است، این چشم‌ها
از تمام تابلوهای جهان گویاترند...

من پَر کاهی به دست باد پاییزم ولی
چشم‌های روشنت از کهربا گیراترند...
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #138
در هر نگهت مستی صد جام شرابست
چشمان تو میخانه دل‌های خراب است

زد شعله به جان چشم فریبای تو هر چند
برق نگهت زود گذر همچو شهاب است
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #139
خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو
ای حیات دوستان در بوستان بی‌من مرو

ای فلک بی‌من مگرد و ای قمر بی‌من متاب
ای زمین بی‌من مروی و ای زمان بی‌من مرو

این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی‌من مباش و آن جهان بی‌من مرو

دیگرانت عشق می‌خوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی‌من مرو
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,938
پسندها
10,896
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
23
 
  • نویسنده موضوع
  • #140
سنگ شکاف می‌کند در هوس لقای تو
جان پر و بال می‌زند در طرب هوای تو

آتش آب می‌شود عقل خراب می‌شود
دشمن خواب می‌شود دیده من برای تو

جامه صبر می‌درد عقل ز خویش می‌رود
مردم و سنگ می‌خورد عشق چو اژدهای تو

عشق درآمد از دَرَم دست نهاد بر سرم
دید مرا که بی تواَم گفت مرا که وایِ تو
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
عقب
بالا