شعرکده جویباری از احساسات .

  • نویسنده موضوع ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 761
  • بازدیدها 10,790
  • کاربران تگ شده هیچ

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
محل سکونت
تهران
  • نویسنده موضوع
  • #691
حاصلی از هنر عشق ِ تو جز حرمان نیست

آه از این درد که جز مرگ ِ من اش درمان نیست


این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم

که بلاهای وصال ِ تو کم از هجران نیست


آنچنان سوخته این خاک ِ بلا کش که دگر

انتظار ِ مددی از کرم ِ باران نیست


به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت

آن خطا را به حقیقت کم از این تاوان نیست


این چه تیغ است که در هر رگ ِ من زخمی از اوست

گر بگویم که تو در خون ِ منی ، بهتان نیست


رنج ِ دیرینه ی انسان به مداوا نرسید

علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست


صبر بر داغ ِ دل ِ سوخته باید چون شمع

لایق ِ صحبت ِ بزم ِ تو شدن آسان نیست


تب و تاب ِ غم ِ عشق ات ، دل ِ دریا طلبد

هر تــُنـُـک حوصله را طاقت ِ این توفان نیست


سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
محل سکونت
تهران
  • نویسنده موضوع
  • #692
آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن
منو از این دلخوشی و آرامشم جدا نکن
من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم
واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم
منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه
نوازشه دستای تو عادت ترکم نمیشه
فقط تو آغوش خودم دغدغه ها تو جا بذار
به پای عشق من بمون هیچکسو جای من نیار
مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن
فقط به من بوسه بزن به روح و جسم وتن من
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
محل سکونت
تهران
  • نویسنده موضوع
  • #693
مرا خودبا تـو چیزی در میان هست
و گر نــه روی زیبا در جهان هست

وجـــودی دارم از مهـرت گدازان
وجودم رفت ومهرت همچنان هست
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
محل سکونت
تهران
  • نویسنده موضوع
  • #694
چه غریب مانده ای دل

نه غمی نه غمگساری

نه به انتظار یاری
نه ز یار انتظاری...
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
محل سکونت
تهران
  • نویسنده موضوع
  • #695
خسته ام دنیا ، نگاهم ڪن
ڪہ حالم خوب نیست

بـے نصیب از بختم و بنگر
ڪہ فالم خوب نیست

خستہ‌ام ای زندگی،لعنت
بہ این تقویم نحس
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
محل سکونت
تهران
  • نویسنده موضوع
  • #696
از هجر تو بی
قرار بودن تا کـی؟

بازیچه ی روزگار
بودن تا کـــی؟

ترسم که چراغ عمر
گردد خاموش!

دور از تو به انتظار
بودن تا کی؟
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
محل سکونت
تهران
  • نویسنده موضوع
  • #697
باز آی، که از جان اثری نیست مرا

مدهوشم و از خود خبری نیست مرا


خواهم که به جانب تو پرواز کنم

اما چه کنم بال و پری نیست مرا...
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
محل سکونت
تهران
  • نویسنده موضوع
  • #698
وابسته شدم من به کسی،کاش بیاید که بماند

انگار ندارد به دلـــــم میل،بخواهد که بماند

با آمدنش در دل من خانه بنا کرد، ولی رفت

صـــــد تیـــــشه به دیـــــواردلم زد که بماند
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
محل سکونت
تهران
  • نویسنده موضوع
  • #699
بغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند!


دلمان تنگ شد و قافیه ها ریخت بهم...!


من که هرگز به تو نارو نزدم حضرت عشق


پس چرا زندگیه ساده ی ما ریخت بهم

✌️
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
محل سکونت
تهران
  • نویسنده موضوع
  • #700
خورشید من برای تو یک ذره شد دلم

چندان که در هوای تو از خاک بگسلم

دل را قرار نیست، مگر درکنار تو

کاین سان کشد به سوی تو، منزل به منزلم

کبر است یا تواضع اگر، باری این منم

کز عقل ناتمامم ودر عشق کاملم

با اسم اعظمی که بجز رمز عشق نیست

بیرون کِش از شکنجه‌ي این چاه بابلم

بعد از بهارها و خزان‌ها، تو بوده‌اي

اي میوه‌ي بهشتی از این باغ، حاصلم

تو آفتاب و من چو گل آفتابگرد

چشمم به هر کجاست تویی در مقابلم

دریا و تخته پاره و توفان و من، مگر

فانوس روشن تو کشاند به ساحلم

شعرم ادای حق نتواند تو را، مگر

راحت کند به یاری خود “خواجه” مشکلم

با شیر اندرون شد و با جان به‌در شود

عشق تو در وجودم و مهر تو از دلم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
عقب
بالا