متون و دلنوشته‌ها ۩فَلسَــفــانِـہ اَز دِلــ۩

[Mélomanie]

هــــــــــــی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟
یک فریب ساده و کوچک.
آن هم از دست ِ عزیزی که تو دنیا را
جز برای او
و جز با او نمی خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد...!​

 

[Mélomanie]

هوای فاصله سرد است
من از کلاف دلم برایت خیال گرم میبافم...​

 

[Mélomanie]

در این وادی سردرگمی...
هر چه گشتم... کمتر یافتم....
هر چه خواندم... کمتر فهمیدم...
هرچه دویدم... کمتر رسیدم...
هر چه کاشتم... کمتر درو کردم...
هر چه نگریستم... کمتر دیدم...
هر چه پرسیدم... کمتر جواب گرفتم....
هر چه دادم... کمتر گرفتم...
بی‌ پرده بگویم... وامانده شدم...
از خود پرسیدم... دنبال چه می‌‌گردی ؟
حال می‌‌فهمم... که گمشده‌ای در کار نیست...
من هنوز خود را پیدا نکرده ام.​

 

[Mélomanie]

وقتی پروانه در تاری بیفتد که عنکبوتش سیر باشد تازه قصه زندگی آغاز شده است چون دیگر نه میتواند پرواز کند نه بمیرد...
​

 

[Mélomanie]

باید ق*م*ا*ر باز باشی تا بفهمی فرق است میان باختن و بد باختن...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mélomanie]

به هر آسمان زلالی شک دارد
گنجشکی که با سربه پنجره خورده...​

 

[Mélomanie]

چقدر زود فصل کوچ رسید
اما پرستوی زخمی هنوز به ماندن می اندیشید..​

 

[Mélomanie]

جنگل گواه باش
اگر خانه سرد بود
یک شاخه از درخت تو هیزم نکرده ایم...!​

 

[Mélomanie]

آدمها فراموش نمی کنند فقط دیگر ساکت می شوند. همین!​

 

[Mélomanie]

درد مرا شمعی می فهمد که فقط برای پیدا کردن چراغ قوه در تاریکی روشن‌اش کردند...​