فال شب یلدا

متون و دلنوشته‌ها |جملـــہ هآیـــی اَز یــڪ رمــآنــــی هـآ|

  • نویسنده موضوع NEGIN_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 119
  • بازدیدها 29,233
  • کاربران تگ شده هیچ

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #91
کاش بادبادکی بودم که سر نخش در دستان تو بود؛
من کوچکترین پیوند با تو را، حتی اگر به یک مو بند باشد دوست دارم.

✽ ایپک ابراهیمیان |
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #92
«باید هرچه زودتر کلک را کند و رفت. این دفعه شوخی نیست. هرچه فکر می‌کنم هیچ چیز مرا به زندگی وابستگی نمی‌دهد. هیچ‌چیز و هیچکس.»

✽ صادق هدايت
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #93
می‌خواهم از تو بنویسم.
از نامِ تو که تکیه‌گاه حصارهای شکسته است.

✽ پوشویاتوسکا
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #94
«مهما بلغَ المرءُ من القُوَّة
‏فإنَّه يبقى محتاجاً إلى حضن من يُحِب. »

مهم نیست که یک نفر چقدر قوی باشد
او همچنان محتاجِ آغوش کسی است که او را دوست دارد.
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #95
می‌خواهم از تو بنویسم.
از نامِ تو که تکیه‌گاه حصارهای شکسته است.

✽ پوشویاتوسکا |
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #96
«مهما بلغَ المرءُ من القُوَّة
‏فإنَّه يبقى محتاجاً إلى حضن من يُحِب. »

مهم نیست که یک نفر چقدر قوی باشد
او همچنان محتاجِ آغوش کسی است که او را دوست دارد.
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #97
فراموشش می کنم
درست همان صبحی که فراموش کنم
از خواب بیدار شوم!

✽ ایرج صفری
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #98
من سراپا زخمم، تو سراپا همه انگشتِ نوازش باش...

✽ حسین منزوی
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #99
به سن ما که برسین می‌فهمین این که میگه زن وطن است (المراة وطن) یعنی چی. می‌فهمین اون بیرون واقعا خبری نیست؛ آغوش امن دنیا فقط اونیه که تو خونه منتظرته.
و البته یه‌چیز دیگه، می‌فهمین یعنی چی وقتی میگه :
«لا تعبث بقلب لا تنوی ان تستوطنه»
با قلبی که نمی‌خوای وطن خودت کنیش، بازی نکن.

✽ اورج جورول
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #100
او حسود بود، نگران و آسیب‌پذیر،
دوستم داشت
چون بتی مقدس،
اما پرندهٔ سفیدم را کشت
تا دیگر نتواند از گذشته‌ها نغمه‌سرایی کند.
شامگاهان پا درون اتاق نگذاشته گفت:
"عاشقم باش، بخند، شعر بگو!"
من پرندهٔ شاد را
در کنار درخت صنوبر چال کردم

و قول دادم دیگر گریه نکنم،
اما دل من بدل به سنگ شد،
و پرنده ترانهٔ شیرین خود را
همیشه و همه جا تنها در گوش من خواند.


✽ آنا آخماتوا
 
امضا : قند

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا