نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های سوسن خسروی

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 41
  • بازدیدها 1,230
  • کاربران تگ شده هیچ

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,400
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #31
عشقی از جنس ِجادوست، عطرِ بهاران
شوق ِ لالایی اش ، نغــمه یِ شهریاران

شطِّ ابریشمـــین رانده بر دشتِ گونه
شانه یِ خیس گسترده تا شهر ِ باران

التهابــــش ،سـرابی به پیچـیده راهی
سنگلاخی کمرکش نهان در غـباران

کوبه یِ بی صدا خفته در مشتِ آواز
کوچِ سرخِ فرشته ست بر خارزاران​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,400
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #32
در پی آهویِ شادی اَش می دود دام
تیز تَک ماجرا در قفـــــایِ سواران

راویِ صیدِ گنگ ست بر تارِ تقــــدیر
در سکوتِ کتیبه ش ، گَپِ روزگاران

شورِ چنگِ نوایش به شب ها ، نوازان
سازِ لبــــــخند در غنــــچه هایِ اناران

تا ورق می زند پلک این پازلِ عشــق
خفته خاتونِ خورشید ، بر دوشِ یاران​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,400
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #33
ناگهان زمزمه یِ رود به دریا پیوست
و به تلواسه یِ موجی عاصی
ریسه هایِ نگهِ ماه به پژواکِ بلورینه گسست
و از اندوهی گنگ ، نفسِ ماهیِ آزاد گرفت ؛
- آه در تنگ ِطلایی دیریست ، فلسِ سرخِ ماهی
حسرتش لحظه یِ لمسِ دریاست
درک ِ زرپاره یِ لغزنده یِ نور، بوسه یِ توفان هاست
با وقارِِ تکرار، هستنش بی همتاست
خُفیه گاهش خورشید
- شهرِِِ بی آشوبان ، سِحر و سِرّش افشاست -
و نمی داند راز ...
وام ِ این جیره یِ روزانه یِ آب
بهره اش سنگین ست
ثمرش بودن و شه چرخشِ دربندِ تماشاییِ اوست
طعمه اش سایه یِ شلاق به تاریکیِ تقدیر و تن آسایی اوست​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,400
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #34
وای اگر باز بماند از راه
گردش ِدلبریِ میدانگاه ، همه پوچ ست و تباه
مرگ آیینه یِ شفاف ِدلش را ناگاه
بی خَش و خامُش و گُنگ ، می رباید از تُنگ

تنشِ رود به فواره ی ِ موجی پیوست
برجِ حوتی به فلک کنگره بست
آب مسموم از اشک ِماهی
پیکرِ ُتنگ شکست​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,400
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #35
سمفونیِ گِلست در هارمونیِ شوقِ بدرقه
دلدارهایِ بی دیار با سفر به باتلاقِ تنگنایِ زاویه
پراکنده اند سپید پر در آسمانِ سرخ ...
که در پی شکوهِ بی غرور دام بانشان
زمین برهنه پای در تلاطم ست..
و سوگ مویه ای از آن به متنِ خشک خامه هاست
که رمیده می روند مثل اسب دون کیشوت
برحصارِِ هزاردست ، بی نفوذ ...
از لایه پرده هایِ تو به توست ، به خفیه راهپو ؛ خمیده قامتِ قلم
- به سنگراهِ خس خس ِ نفس در این مسیرِ ماجرا مجال -
تا که شاعری بند از پایِ واژگان گشوده بی گدار ، به تنگراهِ بس تصورِ محال
بر انگشتِ فکر خسته اش قلم شکسته و صداست
چروکیده در قفس به سرنگونه گورِ در گذار...
سپیده ، دمان و کور مانده موش ، ازشگردِ عقلِ کال
که پنهان جوانه های نی ، به سوی نوررُسته ، رَسته اند با شهامت قلم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,400
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #36
و واپسینِ قهقهه که از تلاوتِ طنین ِ تجربت ، کوه را نداست
دریغ ... درنگاه خیره یِ قَدَرمدار؛ ارزانه مشتی پشیز...
تا ربوده نور و جلوه ی ستاره را ، ازفانوس های خموش
-نیز برکتِ غبارِ گمشده ، آسیابِ تهی از عطرِشالیزارها
آوار می شود بر عزمِ رزمخو پیادگان
- از قماشِ کابوس خوابانِ کاه
پریشانِ دُرّدانه گندمی تباه ...
بارنگِ رنج بر چهره ها ، به مضمونِ زردِ مشترک
که هزار فصل از شکیب را برآن قلم زده

آنسویِ مرزِ دلخوشی
گلپرانِ مفتونِ سربندِ پرنیانه عطرِ یاس
به عاریت گرفته از یاد برده معصومیتی تباه
که تاوانِ رویشی ست ناگزیر
دربهارِِ نیلگون بر کرانه های بی کسی
با بر باد رفته فرصتی برای عاشقانه زیستن
که تقدیرشان رقم زده​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,400
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #37
- منکوبِ گویشی کهکشانی ست ، های تانیث بی صدا
در سرخ مصرعی به گونه یِ کبودِ دخترانِ فاحشی ِبی گناه
در میانه ، با درو کرده بنفشه هاست ، روسپید سنگ پا
و پیروزِ میدان گِلست ، در به درز بستنِ لبان
مرداب ، نیلوپران ِبر صلیب ، ماهیانِ خاک خو
آشفته ، پای و چشم بسته مانده اند بر مدارِ سرمه ی سیاه

و رَدّ ِانتظار و پرسشی که ، به شوم چرخه نقشِ غم زده
- آیا شکوفه ای بهارِ خفته را آورد به یاد ؟​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,400
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #38
یک نفر به سی سالگی ش ، پیر می شود
- به مقصدِ نهایی اش شهود یافته ، بصیر می شود
... مرگ می ربایدش
- دیگری به شصت سالگی هنوز
جمله هایِ قشنگ ریسه می کند که ؛ شعر
کودکانه شاد می شود
بی بهانه حرف میزند
- مرگ هم صبور ...
زیرِسایه یِ درختِ زندگیش
نشسته ،منتظر
سنگ می پراکند به رود ِفصل ها ؛ رنگ رنگ
... تا که تجربت ، میوه یِ رسیده اش کند .
در شناسنامه سال ها ؛ رقم برایِ نشر آمارُ احوال ِماست !
که درین کهن دیار :
شصت درصدش جوان ...میانه سال ُ پیر ، بقیه کودکند
- چه سبک خیال ُ خام پرورند
-این رقم بهیچ روی ملاکِ کوچ
از دیارِ زندگان ،در تورّق ِزمان نمی شود
من چو زنده ام ؛ هنوز...
کودکم ، تو چی ؟!​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,400
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #39
- صبح در رگِ افق نمی دود ننه ، هنوز
پیاده میروی با نسیمِ رود ، تا کنارِ آبدَ نگِ پیر
با شتابِ خویش ، پیچُ تابِ کوره راه را خسته میکنی
اندکی ستاره را ... شادمانه در لفافِ پرده ، خواب کن
یا که چینه دانِ عصر را ، به چُرتِ کوتهی
پایِ پیش تخت ، پر زِدانه هایِ خواب کن
به آرزو ؛ لبالب از ماجرایِ ناب کن...
- پسر مرا چه جایِ خواب ؟ که مزرعه و نیم خوابِ جنگلم
دچار شعله یِ رونده ای ز یاسِ زردِ آفتاب می شود
- شکوفه یِ صراحتم به موریانه هایِ مصلحت
تکیده، پَر پَرُ بر آب میشود ...
وخرگوشِ بی خبر، که درحوالیِ خطر،سرخوشانه می دود
بی خیال ،تارِ سستِ باورش خراب میشود
- بیا ببین که پشتِ کومه هایِ بید مشک
به کنجِ سایبانِ طارمی درانتظار
نشسته پیر نوروزِ من ؛ شکوفه ی ِترنج بر قبا
بویِ بنفشه درنگاه ، بی...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,400
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #40
آن نازنین نگار را
چون طرحی از سرخ گلی پژمرده
در ازدحام شمع و گلاب و آیینه
بر ذهن خالی آدینه کاشتیم
- پس به یادگار٫ همیشه ي ملال را
- بر پیشانی جمعه نگاشتیم
و با باره ی ناباوری
در خارزار تنهایی
تا عمق فاجعه دلمرده تاختیم
- در راه بازگشت ازآماج این نهیب
نادم در خویشتن گریستیم
- که چه آسانُ ناگزیر
خاتون عشق (مادر ) را
در نرد قابُ مقبره بیهوده باختیم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا