متون و دلنوشته‌ها تیمآرِسْتآني‍ توء‍؛ کآش‍ تَجويزَت‍ کُنَند

[آقای گودرزی]

وقتی که خانه نیستم
کلید را دم پله اول زیر همان گلدان سفال همیشگی گذاشته ام
رویایت اگر آمد پشت در نمی ماند .....

 

[آقای گودرزی]

تو با همه زنها فرق داری ؟؟!!!
گلهای پیراهنت
هیچ وقت پژمرده نمی شوند

 

[آقای گودرزی]

نبضِ عاشقانه هایم را بگیر،
ببین چقدر
تُ ،
تُ ،
تُ ، میزند...

«مهین رضوانی فر»

 

[آقای گودرزی]

دلبر برای رفتنت پاهایت کافی بود
چرا یکی آمد و دستهایت را گرفت¿¡ :)

 

[آقای گودرزی]

مجلسِ شورایِ قلبم،طرحِ چشمت را که دید...
با ' سه ' فوریت به ' مجنونِ تو گشتن ' رای داد...

 

[آقای گودرزی]

برایش شعر خواندم، گوش کرد و بی تفاوت گفت :
کتابش کن که بفروشد، درآمد زاست اشعارت

 

[آقای گودرزی]

به دنبال ردے از پیشانے ات
بودم.
تمام مهر هاے مسجد شهر را
بوسیدم.

 

[آقای گودرزی]

وقتی رفتی
آنقدر با موهای باز دنبالت دویدم!
که شهری عاشقم شد
غیرتی شو برگرد:)

 

[آقای گودرزی]

بِگو به هَر که رِسیدی
دُعا ڪُند ما را
مَگر مَنو تو به زورِ دُعا
به هَم بِرسیم..

 

[آقای گودرزی]

انقدر ڪھ در هر غزلے از تو نوشتم..؛
در عشق گمانم شدھ یڪ شهر رقیبم!
‌