اعتراف میکنم هروقت احساس میکنم دیگه نمیتونم غمامو کنترل کن میرم یه جای خلوت عین به کوچولوهایی که تنها موندن از ته دلم زار میزنم و بعد باظاهری خوبو خندان پیش مادرم برمیگردم
اعتراف میکنم وقتی شیش سالم بود یه بار بابام پول بهم نداد منم اینقدر هوس لواشک کرده بودم که یه اسکناش ۵۰ هزار تومانی رو به جای اسکناس ۵۰۰ تومنی از جیبش کش رفتم