متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار خیام نیشابوری

Michel

کاربر نیمه فعال
سطح
9
 
ارسالی‌ها
517
پسندها
1,715
امتیازها
12,573
مدال‌ها
10
سن
41
  • نویسنده موضوع
  • #171
گر آمدنم بخود بدی نامدمی

ور نیز شدن بمن بدی کی شدمی

به زان نبدی که اندر این دیر خراب

نه آمدمی نه شدمی نه بدمی
 
امضا : Michel

Michel

کاربر نیمه فعال
سطح
9
 
ارسالی‌ها
517
پسندها
1,715
امتیازها
12,573
مدال‌ها
10
سن
41
  • نویسنده موضوع
  • #172
گر دست دهد ز مغز گندم نانی

وز می دو منی ز گوسفندی رانی

با لاله رخی و گوشه بستانی

عیشی بود آن نه حد هر سلطانی
 
امضا : Michel

Michel

کاربر نیمه فعال
سطح
9
 
ارسالی‌ها
517
پسندها
1,715
امتیازها
12,573
مدال‌ها
10
سن
41
  • نویسنده موضوع
  • #173
گر کار فلک به عدل سنجیده بدی

احوال فلک جمله پسندیده بدی

ور عدل بدی بکارها در گردون

کی خاطر اهل فضل رنجیده بدی
 
امضا : Michel

Michel

کاربر نیمه فعال
سطح
9
 
ارسالی‌ها
517
پسندها
1,715
امتیازها
12,573
مدال‌ها
10
سن
41
  • نویسنده موضوع
  • #174
هان کوزه‌گرا بپای اگر هشیاری

تا چند کنی بر گل مردم خواری

انگشت فریدون و کف کیخسرو

بر چرخ نهاده ای چه می‌پنداری
 
امضا : Michel

Michel

کاربر نیمه فعال
سطح
9
 
ارسالی‌ها
517
پسندها
1,715
امتیازها
12,573
مدال‌ها
10
سن
41
  • نویسنده موضوع
  • #175
هنگام صبوح ای صنم فرخ پی

برساز ترانه‌ای و پیش‌آور می

کافکند بخاک صد هزاران جم و کی

این آمدن تیرمه و رفتن دی
 
امضا : Michel

Michel

کاربر نیمه فعال
سطح
9
 
ارسالی‌ها
517
پسندها
1,715
امتیازها
12,573
مدال‌ها
10
سن
41
  • نویسنده موضوع
  • #176
ابریق می مرا شکستی ربی

بر من در عیش را ببستی ربی

من می خورم و تو میکنی بدمستی

خاکم به دهان، مگر تو مستی ربی
 
امضا : Michel

ldkh

کاربر حرفه‌ای
سطح
4
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
2,128
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
  • #177
افسوس كه نامه جواني طي شد
و آن تازه بهار زندگاني دي شد

وآن مرغطرب كه نام او بود شباب
فرياد ندانم كي آمدوكي شد
خیام
☆☆☆☆☆



یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم
خیام
☆☆☆☆☆☆☆☆



در کارگه کوزه گری بودم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
هر یک به زبان حال با من گفتند
کو کوزه گر و کوزه خرو کوزه فروش
خیام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
سطح
4
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
2,128
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
  • #178
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو دانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو

چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
خیام
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆




شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی

گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی
خیام
☆☆☆☆☆☆☆☆☆




آن به كه در اين زمانه كم گيري دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نكوست

آنكس كه به جمگي ترا تكيه بر اوست
چون چشم خرد باز كني دشمنت اوست
خیام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
سطح
4
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
2,128
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
  • #179
در هر دشتي كه لاله زاري بوده است
آن لاله ز خون شهرياري بوده است

چو برگ بنفشه كز زمين مي رويد
خاليست كه بر رخ نگاري بوده است
خیام
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆



چون آب به جويباروچون باد به دشت
روزي دگر از نوبت عمرم بگذشت
هرگز غم دوروز مرا ياد نگشت
روزي كه نيامدست و روزي كه گذشت
خیام
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆



اي دل ز زمانه رسم احسان مطلب
وز گردش دوران سرو سامان مطلب
درمان طلبي درد تو افزون گردد
با درد بسازو هيچ درمان مطلب
خیام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
سطح
4
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
2,128
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
  • #180
تا کي غم آن خورم که دارم يا نه
وين عمر به خوشدلي گذارم يا نه
پرکن قدح باده که معلومم نيست
کاين دم که فرو برم برآرم يا نه
خیام
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆



نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است
خیام
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆



ساقی ، گل و سبزه بس طربناک شده است
دریاب که هفته دگر خاک شده است
می نوش و گلی بچین که تا درنگری
گل خاک شده است سبزه خاشاک شده است خیام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ldkh

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا