شاعر‌پارسی اشعار فریدون مشیری

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #11
جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت
سر را به تازیانه او خم نمیکنم!
افسوس به دوروزه هستی نمیخورم
زاری بر این سراچه ماتم نمیکنم...
ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا!
زخمی دگر بزن که نیافتاده ام هنوز
شادم از این شکنجه خدا را،مکن دریغ
روح مرا در آتش بیداد خود بسوز !
ای سرنوشت،هستی من در نبرد توست
بر من ببخش زندگی جاودانه را!
منشین که دست مرگ زبندم رها کند فریدون مشیری
 
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #12
در پشت چارچرخه فرسوده ای / كسی
خطی نوشته بود:
"من گشته ام نبود !
تو دیگر نگرد
نیست!"...

گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان:
ما را تمام لذت هستی به جستجوست.
پویندگی تمامی معنای زندگی ست.
هرگز
"نگرد! نیست"
سزاوار مرد نیست... فریدون مشیری
 
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #13
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود
بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت
قرن ما
روزگار مرگ انسانیت است... فریدون مشیری
 
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #14
من نمیگویم درین عالم
گرم پو، تابنده، هستی بخش
چون خورشید باش
تا توانی
پاک، روشن
مثل باران
مثل مروارید باش فریدون مشیری
 
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #15
ای بینوا که فقر تو تنها گناه تست
در گوشه ای بمیر که این راه راه تست
این گونه گداخته جز داغ ننگ نیست
وین رخت پاره دشمن حال تباه تست
در کوچه های یخ زده بیمار و دربدر
جان میدهی و مرگ تو تنها پناه تست
باور مکن که در دلشان میکند اثر
این قصه های تلخ که در اشک و آه تست
اینجا لباس فاخر که چشم همه عذرخواه تست
در حیرتم که از چه نگیرد درین بنا
این شعله های خشم که در هر نگاه تست فریدون مشیری
 
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #16
من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریاد ها
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو ، راهی داشتم
چون ش*ر..اب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یاد ها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریاد ها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من
گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من فریدون مشیری
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #17
چنان فشرده شب تیره پا که پنداری
هزار سال بدین حال باز می ماند
به هیچ گوشه ای از چارسوی این مرداب
خروس ایه آرامشی نمی خواند
چه انتظار سیاهی
سپیده می داند ؟ فریدون مشیری
 
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #18
دور یا نزدیک راهش می توانی خواند
هرچه را آغاز و پایانی است
حتی هرچه را آغاز و پایان نیست
زندگی راهی است
از به دنیا آمدن تامرگ
شاید مرگ هم راهی است
راهها را کوه ها و دره هایی هست
اما هیچ نزهتگاه دشتی نیست
هیچ رهرو را مجال سیر و گشتی نیست
هیچ راه بازگشتی نیست
بی کران تا بی کران امواج خاموش زمان جاری است
زیر پای رهروان خوناب جان جاری است
آه
ای که تن فرسودی و هرگز نیاسودی
هیچ ایا یک قدم دیگر توانی راند؟
هیچ ایا یک نفس دیگر توانی ماند ؟
نیمه راهی طی شد اما نیمه جانی هست
باز باید رفت تا در تن توانی هست
باز باید رفت
راه باریک و افق تاریک
دور یا نزدیک فریدون مشیری
 
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #19
بهترین لحظه های روز و شبم
لحظه های شکفتن سحر است
که سیاهی شکسته پا به گریز
روشنایی گشوده بال و پر است فریدون مشیری
 
امضا : ldkh

ldkh

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
22/5/17
ارسالی‌ها
1,430
پسندها
2,338
امتیازها
16,473
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #20
بهترین لحظه های روز و شبم
لحظه های شکفتن سحر است
که سیاهی شکسته پا به گریز
روشنایی گشوده بال و پر است فریدون مشیری
 
امضا : ldkh

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا