شاعر‌پارسی اشعار فریدون فرخزاد

  • نویسنده موضوع MAHSHID SHAKIBAEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 9
  • بازدیدها 289
  • کاربران تگ شده هیچ

MAHSHID SHAKIBAEI

سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/20
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
26,432
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
مشکل نبود اول در عشق جان سپردن


چون عشق رفت از دست رفت ارزوی مردن


گفتم که زندگی چیست گفتا یکی اشاره


گفتم که نیک باشد در ساحتش فسردن


ساعات روز و هفته چون ماه و سال گردند


سرگشته میتواند هر لحظه را شمردن


اینک که می فریبیم خود را میان بازی


بازیچه زمانیم در دام دانه خوردن


پرگار عشق بستیم تا درخمش بجوییم


چیزی برای ماندن دردی برای بردن


با اسمان بگویی مرغ بلند پرواز


میل غنودنش نیست در اشیانه من


پرواز او بلند است اما زمانه درسی است



کز بیز شاهوارش چشمی نبوده ایمن



ما را ببین و بگذر ما باد باد پاییم



جان بر تو میسپارم بر حسرت زمین تن



چون عشق رفت از دست میل کتابت امد



اما دگر مرا نیست حرفی برای گفتن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHSHID SHAKIBAEI

سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/20
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
26,432
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
دلم شکست و نیامد صدایی از دیوار


هزار مسئله شد در ضمیر دل بیدار


شکار چی جوانی که صید جان میکرد


کنون به قصد تبارم خیزده در پندار


به عشق گفت بگو دل بتر بود یا جان


ز جان بریدم و گفتم که دل بود بسیار


ولی زبان دل ما زبان دشواریست


زبان جان زبان است و مرهمی بیمار


چه حاصل ار دل ما را به هیچ میگیری


که هیچ و هیچ زمان دارد حاصلی بسیار


من وتو روز جدایی چو ابر میگرییم


بر اسمان و زمین در کشاکش دیدار


نگو که جبر زمان باعث جدایی هاست


که من به جبر زمان تیشه میزنم ای یار


هزار بار گسستی و بیشتر نشدی


بیا که بیشترینم در این دم از ایثار


من ونهایت اشراق و عشق بیدارت


تو وتلاوت این شعر و دیده یی غمبار


من از سکوت تو فریاد میکشم در شعر


من از حضور تو پر بار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

MAHSHID SHAKIBAEI

سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/20
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
26,432
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
دیگر عشقی عیان نمی بینم

عاشقی د رجهان نمی بینم

در سرا پرده قساوت ابر

ذره یی اسمان نمی بینم

زان عبیدی که عبد معنا بود

سر مویی نشان نمی بینم

چون سعید امد و سعید برفت

فرق کون و مکان نمی بینم

دیگر ار این دیار و ان دیار

نکهت اشیان نمی بینم

پوستی از تبار مکتب انس

قابل استخوان نمی بینم

از چه در رودخانه های وجود

افتابی روان نمی بینم

عمق دریا و موج عصیانگر

ساحلی بی کران نمی بینم

پرده در اتش است و اب سراب

الفت سایبان نمی بینم

اه از چیست کز خسارت عشق

همدمی مهربان نمی بینم

نقطه هایی که نکته بودند

در ضمیر زبان نمی بینم

در گذر گاه عمر قافله یی

جز قباح دادن نمی بینم

در سواران باختر پیما

مقصد خاوران نمی بینم

خم پرگار عشق و دایره یی

در طواف کسان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHSHID SHAKIBAEI

سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/20
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
26,432
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
از غم عشق در این خانه نهانیم هنوز

جمله دیروز و به فردا نگرانیم هنوز

گر چه از خویش بریدیم و تهی باده شدیم

عاشق عشق جهان بین جهانیم هنوز

با بهار امد و با برف شد ان باد صبا

ما اسیرسفر باد خزانیم هنوز

کاش می امد و می دید پریشانی دل

انکه پنداشت همه بی خبرانیم هنوز

ای دل از خلوت ما راه به بیراه مزن

کاندرین خلوت اندیشه زبانیم هنوز

درد ما را به کجا می برد این قافله عمر

ما در این گرگ سرا نای شبانیم هنوز

اه از فقر دل خویش چه گویم به رفیق

در زمانی که پر از تاب و توانیم هنوز

عشق گنجیست که هر کس نتواند دیدن

دیده ایم و زپی اش پای فشانیم هنوز
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

MAHSHID SHAKIBAEI

سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/20
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
26,432
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
همیشه باز می کنم پنجره ای را

به یک سویی

و می گذارم تا نورها برخیزند

روی ِ نهایت ِ زمین .

صداهایی

به سَبکی ِ ریشه های ِ آب

تاج هایی از باد را

روی ِ آغاز ِ شب می گذارند .

درخت هایی

رنگ رنگ ، نَمناک

میوه هایِ سایه بَیان می کنند

آغاز ِ مرگ را .

بهار ِ دیرپا

تابستان ِ دیرپا

گام به گام .

و من

همیشه بیگانه ،

جدا می کنم خود را



از بازتاب هایِ روز .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

MAHSHID SHAKIBAEI

سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/20
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
26,432
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
ببین که من چگونه به دنیا می آیم

از ابتدای ِ جسم

ببین که من چگونه زمان را –

که خطی محدود است

در چشمهایم وسعت می دهم

ببین که من چگونه خانه های پوسیده ی ِ تکرار را

پشت ِ سر می گذارم

و به اَصلی ، واصِل می شوم

که در انتهای صمیمیت ِ پرواز قرار دارد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

MAHSHID SHAKIBAEI

سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/20
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
26,432
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
هوا ، هوا ، هوای تازه

که پیله های ِ ملامت را

به خود جذب می کند

و زیر ِ تاجهای کاغذی خورشید

و جشن ِ بادکنک ها

پروانه ی ِ نازا را بارور می سازد

ببین که من چگونه مُشوش

به یگانه ترین پنجره ی ِ انتها ، چشم می دوزم

و بیدار می مانم که میوه ها برسند

و کوک ِ ساعتها برسند

و زنگ ِ در به صدا در آید

شاید تقاطع ِ دو خط

یا مُبادله ی ِ یک نگاه

به آن نقطه رسیده باشد

آن نقطه ای که من ، میان ِ کوچه های شَبدَر ِ وحشی

آواز ِ ناتمام ِ تو را کشف می کنم

و برگهای سستی ِ انگشتانم را

به شاخه های تَناورت پیوند می زنم

که سبز ِ سخت شَوَم

درخت شوم .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

MAHSHID SHAKIBAEI

سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/20
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
26,432
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
من با غمِ فراوانم ، خشم صدایِ توفانم

دردِ سفیدِ بارانم ، فریادِ جاودانم

راهم پر از سیاهی ها ، در فکر روشنایی ها

شکلِ شکستنِ موجم ، اما سرودِ اوجم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

MAHSHID SHAKIBAEI

سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/20
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
26,432
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
تا بوده این چنین بوده ، پرواز همیشه پرواز است

مرغی که در قفس مانده ، در فکر راهِ تازه است

چون جشن ِ خاک و خاکستر ، پایانِ هر چه بودم نیست

آتش همیشه می ماند ، یک حرف همیشه کافیست

حرفِ من و صدای من ، روزی دوباره می آید

در گوشِ شهر ِ عشق ِ تو ، دروازه می گشاید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

MAHSHID SHAKIBAEI

سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/20
ارسالی‌ها
1,334
پسندها
26,432
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
روزی صدایِ آزادم ، در هر ستاره می پیچد

با من ، تو وُهزاران من ، مثل ِ شکوهِ یک تن

آن روز ، دوباره می خوانیم ، خشم ِ صدای توفانیم ما .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
68
بازدیدها
2,303

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا