سلام دوستان دنبال یه رمانی میگردم که توش دختره خانواده ی خشک مذهبی داشت چند تا برادر داشت بعد میخواست با همکلاسیش ازدواج کنه خانواده اش فهمیدن همه چی خراب شد بعد تو زمان جنگ انگار مادر دختره با باباش میره جنوب که مامانه حامله بوده و این وسط یه اتفاقایی میفته که بابائه مجبور میشه بره کمک بیاره بعد درد زایمان این شروع میشه و یه حاجی میاد نجاتش میده و بچه اش و به دنیا میاره بعد همین حاجی مواظب دختره بوده و انقدر به پسرش از این دختره میگه تا عاشقش میشه و یه اتفاقایی میفته که پسره کلا از دین و همه چی زده میشه سر همین دختره ولی دختره رو میدن به یه بی خاصیت که دختره دوستش نداشته که بعدا ان به دختره تهمت میزنه این بچه ی من نیست که حاجی ام پشتش در میاد و میبرتش ازمایش و ثابت میکنه بچه شوهره است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.