اسم این رمانو میخوام.دختره اسمش نیازه .قبلا ثروتمند بودن ولی باباش زندانه وخیلی طلبکار دارن.تو یه خونه زندگی میکنه وباید تخلیش کنه.خونه رو تحویل به دکتر باید بده.این دکتر یه عمه پیر هم داره.دختره صورت ودستاش وپوشونده چون از مردا میترسه.همه فکر میکنند سوخته وخیلی زشتهه ولی دختر خشکلیه .مجبوره با دکتره زندگی کنه تو یه اتاق خونه است .ولی زود زود حالش بد میشهه ومیره پیش عمه پسره.بعد مجبور میشه بادکتر عقد کنه .یه چیزهایی هم درباره قالی گرونقیمت که دست نیاز هست که خوب یادم نیس.ولی اخرش پدرش میمیره اینم از دکتر جدا میشه.ولی بعد دکتر پیداش میکنه وازدواج میکنن.خانواده پسره اصفهانی هستن